اوپــا جـونـگ ڪـی محبوب ترین کاربر انجمن
تنها کسی انتخاب میشود که برترین ارسال کننده روز ، هفته و ماه باشد .

آدرس

آدرس فعلی سایت koreafan.eu است در صورت بروز هر مشکل آدرس بعدی koreafan.. میباشد .

ساماندهي

انجمن کره فن در ستاد ساماندهي پايگاه هاي اينترنتي ثبت شد تاپیک

گروه تلگرام انجمن

گروه تلگرامی انجمن برای اطلاع رسانی از مشکلات انجمن و درخواست ها لطفا عضو بشین کلیک کنید



اشعارشب و روز دهم محرم-عاشورای حسینی(حضرت ارباب سیدالشهدا-اباعبدالله الحسین ع )
زمان کنونی: 03-27-2023، 10:09 AM
کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان
نویسنده: ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─
آخرین ارسال: ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─
پاسخ 74
بازدید 6679

امتیاز موضوع:
  • 2 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

[-]
کلمات کلیدی
حضرت اباعبدالله حسینی اشعارشب ارباب روز سیدالشهدا و ع الحسین عاشورای دهم محرم

اشعارشب و روز دهم محرم-عاشورای حسینی(حضرت ارباب سیدالشهدا-اباعبدالله الحسین ع )
#1
خواب ديدم در اين شب غربت

خواب دشتي عجيب و خون آلود

خواب ديدم كه پيكرم، خواهر

طمعه ي گرگ هاي وحشي بود

**

اضطرابي به جانم افتاده

كه بيان كردنش ميسر نيست

يك جوانمرد با شرف، زينب

بين اين سي هزار لشگر نيست

**

ماجراهاي عصر فردا را

در نگاه تر تو مي بينم

راضي ام بر رضاي معبودم

تا سحر بوته خار مي چينم

**

شب آخر وصيتي دارم

در نماز شبت دعايم كن

ظهر فردا به خنده اي خواهر

راهي وادي منايم كن

**

باغ سرسبز خاطراتت را

غصه پاييز مي كند زينب

گوش کن! شمر خنجر خود را

آن طرف تيز مي كند زينب

**

عصر فردا ز اهلبيت رسول

زهر چشمي شديد مي گيرند

وقت تاراج خيمه هاي حرم

چند كودك ز ترس مي ميرند

**

كوفيان شهره ي عرب هستند

مردماني كه دست سنگينند

رسم شان است ميوه را در باغ

با همان برگ و شاخه مي چينند

**

دوركن از زنان و دخترها

هرچه خلخال در حرم داري

خواهرم داخل وسائل خود

روسري اضافه هم داري؟

**

عصر فردا بدون شك اينجا

مي وزد گردباد خاكستر

با صبوري به معجرت حتماً

گره ي محكمي بزن خواهر

 

وحید قاسمی
نویسنده :─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─   آفلاین
#2
عکس امشب که خوش احوال تو را می بینم
عصر فردا ته گودال تو را می بینم
 
آمدم تا که دلی سیر کنارت باشم
شانه بر مو بزنی آینه دارت باشم
 
چقدَر پیر شدی ،از حسنم پیر تری
از من خسته به والله زمین گیر تری
 
مادرم بود که آگاه ز تقدیرم کرد
من اگر پیر شدم پیری تو پیرم کرد
 
عصر فردا به دل مضطر من رحمی کن
ته گودال به چشم تر من رحمی کن
 
من ببینم که تو پیرهَنی می میرم
تکیه بر نیزه ی غربت بزنی می میرم
 
آه از سینه ی پر خون بکِشی می میرم
از دهان نیزه ای بیرون بکشی می میرم
 
سنگ پیشانی یحیی بخورد می میرم
سینه ی خسته ی تو پا بخورد می میرم
 
وای اگر طعنه ز دشمن بخوری می میرم
بی هوا نیزه ز گردن بخوری می میرم
 
سر گودال من از هول و ولا می میرم
زود تر از تو در این کرب و بلا می میرم
 
دختر فاطمه ام پس به لگد می میرم
بر سر و صورت تو چکمه خورد می میرم
 
پنجه ی کینه به مویت برسد می میرم
نیزه ای زیر گلویت برسد می میرم
 
از نبی بوسه بر این حنجر تو می بینم
خنجری کند به پشت سر تو می بینم
 
مُردم از غم بروم فکر اسیری باشم
قبل از آن فکر مهیّای حصیری باشم

نویسنده :─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─   آفلاین
#3
وای اگر امشب این دشت به فردا برسد
شیون و گریه و آهم بـه ثریا برسد
 
به لب خشک تو دق می‌کنم از غصه اگر
تیغ خورشید بـر این پهنه صـحرا برسد
 
کوکب بخت جدایی ز تو تقدیر من است
چشم از روی تو بر هـم نزنم تا بـرسد
 
به تن اصغر تو یک سر سوزن حس نیست
با کمی آب تلظّـیش بـه لا لا برسد
 
علی‌ات را بشناسند نخواهند گذاشت
بویی از پیرهـنش نیـز بـه لیلا بـرسد
 
بدنش مثل فدک پخش زمین خواهد شد
پـای عباسم اگر بر لب دریا بـرسد
 
گرگ‌ها یوسف خواهر به سرت می‌ریزند
چاره‌ام چیست اگر کار به اینجا برسد ؟
 
نیزه ،خون ،چکمه ،سراشیبی گودال ،سرت
عمر زینب به گمانت به تماشا برسد؟
 
روی تل دختر مضطر شده می‌میرد اگر
پای اسبی به لب تشنهٔ بابا برسد
 
وای اگر پای شقاوت به حرم باز شود
دست بی‌عاطفه بر چادر زن‌ها برسد
 
آتش و خیمه و غارت شدن هر چه که هست
هیچ کس نیست به داد من تنها برسد
 
نذرِ بوسیدن سی جزء توأم تا خود صبح
قبل از آنی که به قرآن تنت پا برسد
 
نفس سینهٔ زینب،نفست می‌گیرد
وای اگر امشب این دشت به فردا برسد
 

نویسنده :─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─   آفلاین
#4
بگذار با تو این شب آخر به سر شود

ای وای اگر که امشب زینب سحر شود

 

هر چه به صبح واقعه نزدیک میشویم

از غصه ی تو دلهره ام بیشتر شود

 

ای میهمان تشنه لبم بر غریبی ات

پهلو شکسته آمده تا نوحه گر شود

 

تا آه میکشی جگرم تیر میکشد

خواهر به حال بی کسی ات خون جگر شود

 

حرف از جدا شدن بزنی لطمه میزنم

راضی نشو که زینب تو در به در شود

 

جان منی و پای تو آوردم ای حسین

تا صبح من به دور تو میگردم ای حسین

 

ای یادگار مادرم ای سایه ی سرم

ای مهربان برادرم ای سایه سرم

 

ای آیه های فجر ز تو دل نمیکنم

آید هر آنچه بر سرم ای سایه سرم

 

میسوزم از شراره ی اشک تو امشب و

فردا در آتش حرم ای سایه سرم

 

پیداست از هیاهوی دشمن که خواهرت

یک امشب است محترم ای سایه سرم

 

سوگند خورده اند که سرت را جدا کنند

با تیغ و نیزه در برم ای سایه سرم

 

من بر هزار زخم تنت گریه سر دهم

تو روی نی به معجرم ای سایه سرم

 

جان منی و پای تو آوردم ای حسین

تا صبح من به دور تو میگردم ای حسین

 

فردا که لحظه لحظه نفس گیر میشود

در خاک و خون عروج تو تفسیر میشود

 

از ترس، خواب هرکه ندارد ز کوفیان

فردا سر رقیه ی تو شیر میشود

 

امشب به هر کجای تنت بوسه ای زنم

فردا اسیر نیزه و شمشیر میشود

 

فردا که دست و پا بزنی زیر چکمه اش

زینب میان هلهله ها پیر میشود

 

زهرای کوچک تو همین امشب است عزیز

فردا دچار حلقه ی زنجیر میشود

 

فردا که روی نی همه سرها روانه گشت

از تیرهای حرمله تقدیر میشود

نویسنده :─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─   آفلاین
#5
لحظه ی وصل رسیده ست خدا رحم کند

نفس روضه بریده ست خدا رحم کند

 

تویی آن شاپرکِ ناز که بین راهت

دشمنت تار ،تنیده ست خدا رحم کند

 

ادب و رحم و جوانمردی و اینگونه صفات

دور از این قومِ دریده ست خدا رحم کند

 

وسط خطبه ی تو کاش دگر هو نکشند

رنگ عباس پریده ست خدا رحم کند

 

مادرش داد علی را ببری آب دهی

حرمله نقشه کشیده ست خدا رحم کند

 

از همین لحظه که هنگام خداحافظی است

قامت عمه خمیده ست خدا رحم کند

 

از تو آقا چه بگویم که نرنجد مادر

صحبت از رٱس بریده ست خدا رحم کند

 

کاظم بهمنی



**

نویسنده :─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─   آفلاین
#6
بیا که گریه کنم لحظه‌های آخر را
بخوان ز چشم ترم حال و روز خواهر را
 
دلم قرار ندارد بیا که تا دم صبح
بنالم از سر شب روضه‌های مادر را
 
پریده خواب رباب از خیال حرمله باز
گرفته است به چادر گلوی اصغر را
 
خدا کند که بمیرم در این شب و فردا
که روی نیزه نبینم سر برادر را
 
خدا کند که نبیند دو چشم مبهوتم
به زیر بوسه‌ی نیزه تنی مطهر را
 
خدا کند که نبینم به روی تشت طلا
جسارت نوک چوب و لبان پَرپَر را
 
حسن لطفی

نویسنده :─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─   آفلاین
#7
شبِ آخر بگذار اين پَر ِمن باز شود

بيشتر رويِ تو چشم تر ِمن باز شود

 

حرفِ هجران مزن اينقدر مراعاتم كن

دست بردار ، دلِ مضطر ِ من باز شود

 

جان زينب برو از كرب و بلا زود برو

مگذاري گره ي معجر من باز شود

 

آه ، راضي نشو بنشينم و گيسو بكشم

آه ، راضي نشو موي سر من باز شود

 

پاي دشمن به روي پيكر تو باز شود

روي دشمن به روي معجر من باز شود

 

 

جانِ من حرز بينداز به گردن مگذار

جاي اين بوسه ي پيغمبر من باز شود

 

 

جان زينب برو مگذار غروب فردا

سمت گودال رهِ مادر من باز شود

 

حيف از اين زير گلو نيست خرابش بكنند

پس اجازه بده تا حنجر من باز شود

 

لااقل قول بده زود خودت جان بدهي

بلكه راهِ نفس آخر من باز شود

 

علي اكبر لطيفيان

نویسنده :─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─   آفلاین
#8
آنجا که اشک پای غمت پا گرفت و بعد...

بغضی میان سینه من جا گرفت و بعد...

 

وقتی که ذوالجناح بدون تو بازگشت

این دخترت بهانه بابا گرفت و بعد ...

 

ابری سیاه بر سر راهم نشسته بود

ابری که روی صورت من را گرفت و بعد

 

انگار صدای مادری دلخسته می رسید

آری صدای گریه ی زهرا گرفت و بعد

 

همراه آن صدا تمامیِّ کودکان

ذکر محمدا و خدایا گرفت و بعد

 

هر کس که زنده بود از اهل خیام تو

مویه کنان شد و ره صحرا گرفت و بعد

 

دور از نگاه علمدار لشگرت

آتش به خیمه های تو بالا گرفت و بعد

 

((پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل

شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل))

 

یاسر مسافر

 

نویسنده :─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─   آفلاین
#9
باطن ترین من، نه خدا حافظی مکن

هرچند ظاهراً، نه خدا حافظی مکن

 

من نیمه توأم جلویت ایستاده ام

با نیمِ خویشتن، نه خدا حافظی مکن

 

یک اهل بیت را ته گودال میبری

ای خمس پنج تن، نه خدا حافظی مکن

 

اصلاً بدون من سفری رفته ای ؟ بگو ...

...حالا بدون من، نه خدا حافظی مکن

 

پس حرف می‌زنی که خداحافظی کنی

اینگونه نه نزن، نه خدا حافظی مکن

 

شاید کسی نبُرد خدا را چه دیدی

با کهنه پیرهن، نه خدا حافظی مکن

 

این سمت عزیز، محترم،  با کفن ، ولی

آن سمت بی کفن، نه خدا حافظی مکن

 

بعد از تو چند مرد به دنبال چند زن

بعد از تو چند زن.... نه خدا حافظی مکن

 

علی اکبر لطیفیان

نویسنده :─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─   آفلاین
#10
آرام تر بـرو که توانی نمانده است

تا آخرين نگاه زمانی نمانده است

 

بگذار تا که سير نگاهت کنم حسيـن!

يک لحظه بعد از تو نشانی نمانده است

 

می‌خواستم فدای تو گردم  ولی نشد

بعد از شهيد علقمه جانی نمانده است

 

تو می روی ... پس که ؟ عنان گير من شود

وقتی که هيچ مرد جوانی نمانده است

 

اين گله های گرگ نشستند درکمين

تا با خبر شوند شبانی نمانده است

 **

او رفت و بعد ،شيهه اسبی غريب ؛ . . . ماند

شاخه شکست ؛ رايحه عطر سيب ماند

 

يک تن به جای حضرت يوسف به چاه خفت

اما سری ؛  دريغ . . . به روی صليب ماند

 

از آن همه جمال جميل خدا ؛ فقط

تصوير مات و خاکی شيب الخضيب ماند

 

ديگر برای بوسه شمشير جا نبود

حتی لبان دخترکش بی نصيب ماند

 

درلابلای آن همه فرياد و هلهله

تنها صدای مادری آنجا غريب ماند

**

صحرا ميان شعله صدتازيانه سوخت

پروانه های کوچکِ در اين ميانه سوخت

 

تنها نه بال نازک پروانه های دشت

گل های سرخ روسری دخترانه سوخت

 

يکباره کربلا و مدينه يکی شدند

پهلو و  دست و  بازو  و  هم  شانه سوخت

 

یاسر حوتی



موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  اشعارشب سوم محرم(روضه حضرت رقیه(س)) ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─ 107 10,486 09-24-2017, 12:59 AM
آخرین ارسال: ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─
  اشعارشب یازدهم محرم-شام غریبان اربابم حسین واشعارورودکاروان به کوفه-امان ازدل زینب ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─ 74 7,286 10-12-2016, 06:25 PM
آخرین ارسال: ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─
  اشعارشب پنجم محرم(حضرت عبدالله بن الحسن(ع)) ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─ 17 3,128 10-07-2016, 12:27 AM
آخرین ارسال: ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─
  اشعارشب چهارم محرم(روضه طفلان حضرت زینب(س))) ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─ 15 3,024 10-06-2016, 12:14 AM
آخرین ارسال: ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─
  شعری زیبا در مورد حضرت مهدی(عج) zahraj4 0 1,675 03-09-2016, 09:07 AM
آخرین ارسال: zahraj4
  اشعار شهادت حضرت زهرا (س) -یامولاتی یا فاطمه الزهرا اغیثینی ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─ 83 7,074 03-07-2016, 09:22 PM
آخرین ارسال: ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─
  اشعار شهادت غریب بقیع؛یادگارکربلا؛حضرت زین العابدین ؛سیدالساجدین امام سجاد(ع) ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─ 23 3,668 10-26-2015, 08:15 PM
آخرین ارسال: ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─
  چند خط شعری ازمن حقیر ناقابل؛ پیشکش به ساحت مقدس حضرت ارباب اباعبدالله الحسین( ع ) ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─ 0 1,626 10-23-2015, 07:06 PM
آخرین ارسال: ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─
  اشعارشب و روزنهم محرم-تاسوعای حسینی(حضرت سقا -علمدارحسین-یل کربلا-ابوالفضل العباس«ع») ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─ 110 8,095 10-23-2015, 05:09 AM
آخرین ارسال: Nahid74
  چند خط شعری ازمن حقیر ناقابل؛ پیشکش به ساحت مقدس حضرت مشکل گشا ابوالفضل العباس(ع) ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─ 1 2,027 10-22-2015, 09:01 PM
آخرین ارسال: ماه مهربان

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان