10-25-2015, 01:17 AM (آخرین تغییر در ارسال: 10-25-2015, 01:18 AM توسط Nahid74.)
امان از دل زينب(س) تو كه رفتي حرم در آتش سوخت آلِ پيغمبرم در آتش سوخت پرگرفتم ولي چه فايده داشت؟ عاقبت پرم در آتش سوخت كهنه پيراهنت به غارت رفت گوشه ي معجرم در آتش سوخت در دلِ خيمه دخترت هم با گيسوان سرم در آتش سوخت يادِ پنجاه سال پيشم كه صورت مادرم در آتش سوخت (شاعرش را نميشناسم)
10-25-2015, 01:17 AM (آخرین تغییر در ارسال: 10-25-2015, 01:20 AM توسط Nahid74.)
امان از دل زينب(س) وایِ من خیمه ها به غارت رفت گیسویی رویِ نی پریشان ماند وسط چند خیمه سوزان خواهری دل شکسته حیران ماند وایِ من چادری به یغما رفت بانویی معجرش در آتش سوخت مَردِ بیمار خیمه يِ توحید نیمی از بسترش در آتش سوخت *** شعله و دود تا فلك ميرفت كربلا هم سقيفه اي دارد به لبِ كُندِ تيغ خُرده نگير هركه اينجا وظيفه اي دارد *** عاقبت هرچه بود با سختی سر ِ خورشید را جدا کردند مرد خورجین به دستی آوردند صحبت از دِرهَم و طلا کردند *** مرد خورجین به دست با سرعت سوی دارالعماره میتازد مرد خوش قول کوفه با جیبی مملو از گوشواره میتازد *** بادِ تند خزان چه سوزی داشت چند برگی ز لاله ای گم شد در هیاهوی غارت خیمه گوشوار سه ساله ای گم شد *** وای از هق هق ِ النگوها آسمان هم به هق هق افتاده داس ِ بی رحم کینه بر جانِ غنچه های شقایق افتاده *** حرف خلخال را دگر نزنيد دردِ سر ساز ميشود به خدا دختران تازه يادشان رفته زخم ها باز ميشود به خدا *** سر عباس را به نیزه زدند تا ببیند چه بر حرم رفته تا ببیند نگاه یک لشگر به سوی چند محترم رفته (وحيد قاسمي)
کاربرانی که این پست را پسندیده اند:کابرانی که پسندیده اند:(برای نمایش فهرست را باز کنید) Agent3-01 (2015-10-25 12:24), hamed71 (2015-10-25 13:18), ladyzohre2 (2015-10-25 11:30), miss mg - ELF (2015-10-26 15:39), zuko (2015-10-25 06:38), ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─ (2015-10-25 12:58)
امان از دل زينب(س) تمام دشت به حالم نظاره ميكردند به يكدگر پي ِ غارت اشاره ميكردند برايِ بردنِ يك گوشواره ي ناچيز حراميان به خدا گوش پاره ميكردند (محمد حسن بيات لو)
************
شام غريبان هجوم ناگهان و واي زينب به سمت كاروان و واي زينب تن آقا بدون غسل و دفن و بدون سايه بان و واي زينب شنيده شد صداي مادري كه نشسته قد كمان و واي زينب رسيده بر سر گودال اما خميده ناتوان و واي زينب دوباره دستهايي را كه بستند دوباره ريسمان و واي زينب دوباره كربلا غوغا و غوغا دوباره سايه بان و واي زينب شب و صحرا و آتش ، طفل و معجر امان و الآمان و واي زينب دوباره گمشده در بين صحرا دوتا از كودكان و واي زينب نمانده روي گوشي گوشواره به لبها نيمه جان و واي زينب براي دختركهاي هراسان نباشد پاسبان و واي زينب (علي اكبر لطيفيان)
اگر صبح قیامت را شبی است ، آن شب است امشب طبیب از من ملول و جان ز حسرت بر لب است امشب برادر جان یکی سر بر کن از خواب و تماشا کن که زینب بی تو چون در ذکر یا رب یا رب است امشب جهان پر انقلاب و من غریب ، این دشت پر وحشت تو در خواب خوش و بیمار در تاب و تب است امشب سرت مهمان خولی و تنت با ساربان همدم مرا با هر دو اندر دل هزاران مطلب است امشب صبا از من به زهرا( س) گو بیا ، شام غریبان بین که گریان دیده ی دشمن به حال زینب است امشب و محتشم کاشانی درین باب سروده:
کای بانوی بهشت بیا حال ما ببین
ما را به صد هزار بلا مبتلا ببین
بنگر به حال زار جوانان هاشمی مردانشان شهید و زنان در عزا ببین