سارا
طهران
هزار و سیصد و هشتاد و هفت
سارا
جهان بی تو که
مفهومی ندارد
میترسم
این شعرم
همین جا کم بیارد
سارا
نمیدانی...
چه حالی بودم آن روز
وقتی نوشتی
ابر
تا
ب
ا
ر
ا
ن
ببارد
وقتی نوشتی
کوه
دستم تیشهای شد
تا داستانت را
به خطی خوش نگارد
سارا به شعرم
گفتهام:
در مصرع بعد
در چشمهایت
بذر آویشن بکارد
آن قدر
بی بی دوستت دارد
که حتی
نام تو را
روی عروسش میگذارد
انگار قلبم
در گسلهای تو
جا ماند
وقتی که
میخندی
دلم پس لرزه دارد
سارا
برایت
شعر
دَم کردم بفرما!
مرحوم سید احمد حسینی
طهران
هزار و سیصد و هشتاد و هفت
سارا
جهان بی تو که
مفهومی ندارد
میترسم
این شعرم
همین جا کم بیارد
سارا
نمیدانی...
چه حالی بودم آن روز
وقتی نوشتی
ابر
تا
ب
ا
ر
ا
ن
ببارد
وقتی نوشتی
کوه
دستم تیشهای شد
تا داستانت را
به خطی خوش نگارد
سارا به شعرم
گفتهام:
در مصرع بعد
در چشمهایت
بذر آویشن بکارد
آن قدر
بی بی دوستت دارد
که حتی
نام تو را
روی عروسش میگذارد
انگار قلبم
در گسلهای تو
جا ماند
وقتی که
میخندی
دلم پس لرزه دارد
سارا
برایت
شعر
دَم کردم بفرما!
مرحوم سید احمد حسینی
چشم گریان را ببینی
آن قدر باریدم که
ب
ا
ر
ا
ن را ببینی
وَللَـه
که بی تو
شهر،
خود را
حبس میکرد
بهتر!
نبودی
بغضِ طهران را
ببینی
تهران مان،
طهران نشد
بهتر!
نبودی
این راهزن،
این راه بندان را
ببینی
*
بیبی
به چشمان تو دل خوش کرده
سارا !
کافیست
عکس لای قرآن را ببینی
رفتی...
لَقد...
ماندم...
خَلَقنا....
فی کبد را
از بر شدم
تا رنج انسان را ببینی
بیبی
خودش میگفت:
سارا قسمت توست
بیبی
خودش میگفت:
فنجان را ببینی
از ترکهها
بر پای سارا مینویسی
وقتی که
کابوسِ دبستان را ببینی
*
آنقدر
پشت پنجره ماندم که شاید
یک لحظه
این سوی خیابان را ببینی
*
راضی
به مرگت میشوی
مانند سارا
وقتی نخواهی
خانِ چوپان را ببینی
وقتی که دیدم
زود سرما میخوری، باز
تقویم را
بستم
زمستان را
نبینی
از دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.