اوپــا جـونـگ ڪـی محبوب ترین کاربر انجمن
تنها کسی انتخاب میشود که برترین ارسال کننده روز ، هفته و ماه باشد .

آدرس

آدرس فعلی سایت koreafan.eu است در صورت بروز هر مشکل آدرس بعدی koreafan.. میباشد .

ساماندهي

انجمن کره فن در ستاد ساماندهي پايگاه هاي اينترنتي ثبت شد تاپیک

گروه تلگرام انجمن

گروه تلگرامی انجمن برای اطلاع رسانی از مشکلات انجمن و درخواست ها لطفا عضو بشین کلیک کنید



اشعار شهادت غریب بقیع؛یادگارکربلا؛حضرت زین العابدین ؛سیدالساجدین امام سجاد(ع)
زمان کنونی: 05-30-2023، 02:24 AM
کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان
نویسنده: ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─
آخرین ارسال: ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─
پاسخ 23
بازدید 3920

امتیاز موضوع:
  • 2 رای - 4.5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

[-]
کلمات کلیدی
زین شهادت اشعار سجاد امام العابدین غریب ع بقیع؛یادگارکربلا؛حضرت ؛سیدالساجدین

اشعار شهادت غریب بقیع؛یادگارکربلا؛حضرت زین العابدین ؛سیدالساجدین امام سجاد(ع)
#1
بسته راه چاره دید و گریه کرد
طفل بی گهواره دید و گریه کرد
دختر آواره دید و گریه کرد
روسری پاره دید و گریه کرد
 
او چهل سال است کارش گریه است
این چهل سال افتخارش گریه است
 
دست بسته از زنان شرمنده شد
از تمام کاروان شرمنده شد
بیشتر از دختران شرمنده شد
مجلس می، آنچنان شرمنده شد
 
در میان راه تنها مرد بود
بین یک جمعیتی نامرد بود
 
از غم ویرانه رفتن اشک ریخت
پایکوبی کرد دشمن اشک ریخت
لحظه معجر گرفتن اشک ریخت
مرد ها دنبال یک زن...اشک ریخت
 
هم زیارتنامه اش آتش گرفت
هم سر و عمامه اش آتش گرفت
 
باورش میشد که غم پیرش کند؟
خواهرش را زجر زنجیرش کند
زاده مرجانه تکفیرش کند
حرمله اینقدر تحقیرش کند
 
نا نجیب پست با یک مشک آب
پرسه میزد پیش چشمان رباب
 
کوچه های شام خیلی سخت بود
سنگهای بام خیلی سخت بود
طعنه و دشنام خیلی سخت بود
جام و بزم عام خیلی سخت بود
 
حرفهای تند و تیزی می شنید
واژه ای مثل کنیزی می شنید
 
خنده های شمر یادش مانده است
ماجرای شمر یادش مانده است
چکمه های شمر یادش مانده است
جای پای شمر یادش مانده است
 
کندی خنجر عذابش میدهد
ضربه آخر عذابش میدهد
 
آمد و بال و پرش را جمع کرد
دست بی انگشترش را جمع کرد
با حصیری پیکرش را جمع کرد
روی دستش حنجرش را جمع کرد
 
صورت خود را به روی خاک زد
یاد عریانی گریبان چاک زد
 
محمد جواد پرچمی
نویسنده :─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─   آفلاین
#2
حکم از بالا برایم آمده تب داشتن
کاسه ی چشمی پر و اشک لبالب داشتن
 
مصحفی دارم ورق ها دل٬ زبانم هم قلم
اشک من جاری ست از باب مرکّب داشتن
 
روضه و اشک است کارم روز و شب در کاروان
روضه ها را روز دیدن اشک را شب داشتن
 
پای دل تاول زد اما می دوم دنبال او
در خیالم هم ندارم فکر مرکب داشتن
 
سهم هر کس در میان کربلا تقسیم شد
سهم من از کربلا این است٬ زینب داشتن
 
خاک صحرا می شود سجاده ام وقت نماز
دانه دانه اشک ها تسبیح این راز و نیاز
 
دوری این راه ترتیب نمازم را شکست
که شکستن پشتش از اندوه و درد ما شکست
 
ما راَیت و فی البلا الا جمیلا گفته ایم
یک جهان حرف است از پیروزی ما تا شکست
 
سر شکستن ارث فامیلی ما از کوفه است
زینبی سر زد به محمل تا سر سقا شکست
 
قلب مجنون می شکست از دوری لیلای خود
کار بر عکس است در اینجا دل لیلا شکست
 
روزگاری هم دری با تخته ای جور آمد و
قلب بابامان علی را پهلوی زهرا شکست
 
دست من بسته شد و ذکر قنوتم حیدر است
قد من خم شد از آنکه سجده ام چون مادر است
 
یکسره باشد نگاهم بر سری که سرتر است
آنکه بدتر بر زمین افتاده اینجا برتر است
 
بوی او پیچیده تر گشته ست بین باغچه
هر گلی که پیش گل های دگر پرپرتر است
 
آن که دعوی داشت من اینجا علی اکبرترم
حال علی اصغر علی اصغر علی اصغرتر است
 
بازتر شد سفرهء تفسیر قرآن کریم
زینبم داده دو اسماعیل پس هاجرتر است
 
راویان گفتند معجر من ولی در فکر خود
حتم دارم معجر از این حرف ها معجرتر است
 
کار و بار حاجت یک عمر ما را ساختی
ساربانا سایه اش را بر سرم انداختی
 
حرف هایی هست پنهانی میان قافله
در اعوذ باله از شام ِ  نماز نافله
 
دل که با دل راه دارد٬ راهی اما بین ماست
سلسله در سلسله در سلسله در سلسله
 
پنبه و آتش نباید رو به رو با هم شوند
بر نمی دارد نگاه اما رباب از حرمله
 
قطره با دریا که باشد می شود دریا ولی
کودکی از کاروان ما گرفته فاصله
 
ضعف دارد می رود در خواب و از جا می پرد
می رسد بر گوش او گویا صدای هلهله
 
این مسیر سخت را طی می کنم با خاطرات
من فقط ماندم و زینب - باقیات الصالحات
 
شهاب الدین خالقی

نویسنده :─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─   آفلاین
#3
آب و گریه
 
درد بسیار ، مداوا گریه
ارث جامانده زهرا گریه
روزها ناله و شبها گریه
آب میخورد ، ولی با گریه
 
گریه بر آب وضویش میریخت
خون دل بر سر و رویش میریخت
 
گریه بر شاه شهیدان خوب است
گریه بر کشته ی عریان خوب است
گریه بر دامن طفلان خوب است
گریه بر آن لب و دندان خوب است
 
خواسته هر سحرش گریه کند
در فراق پدرش گریه کند
 
گریه بر ناله آن مادرها
گریه بر گریه آن دخترها
گریه بر غارت انگشترها
گریه بر واشدن معجرها
 
رنگ مهتاب ، زمینش میزد
دیدن آب ، زمینش میزد
 
گریه بر ناقه نشسته سخت است
گریه با پیکر خسته سخت است
گریه با بال شکسته سخت است
گریه با گردن بسته سخت است
 
گریه خوب است که هر شب باشد
گریه بر چادر زینب باشد
 
آنکه را هست پیاده نکُشید
تشنه را بر لب باده نکُشید
طفل را اینهمه ساده نکُشید
ذبح را آب نداده نکُشید
 
هیچکس آب به گودال نبرد
پدرم ذبح شد و آب نخورد
 
آمد و دید تنی افتاده
کشته بی کفنی افتاده
شه بی پیرهنی افتاده
پاره پاره بدنی افتاده
 
همه پروانه و شمعش کردند
بوریا آمد و جمعش کردند
 
آمد و دید کنارش پر نیست
بدن افتاده ولیکن ، سر نیست
چند انگشت ، و انگشتر نیست
این حسین است ولی دیگر نیست
 
بسکه با نیزه قلیلش کردند
ذبح کردن قتیلش کردند
 
علی اکبر لطیفیان

نویسنده :─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─   آفلاین
#4
امام اشک
 
بیمار دشت کرب و بلا با اجازه ات
رفتم سراغ شعر شما با اجاز ه ات
 
حالا که تو جزء بکائین عالمی
من هم شدم ز اهل بکا با اجازه ات
 
گفتم کمی حال و هوایم عوض شود
رفتم سراغ طشت طلا با اجازه ات
 
رفتم میان خیمه ارباب و با سلام
گفتم که ای خون خدا... با اجازه ات
 
دست تو هم بسته به زنجیر و خوانده ام
امشب تو را شیر خدا با اجازه ات
 
دیدم چه قدر کرب و بلایی عجیب بود
چون فاطمه بستر آقا غریب بود
 
چه بستری که بوی عبادت گرفته بود
بیمار ما درد شهادت گرفته بود
 
در خیمه دیده بود که اکبر شهید شد
با گریه سر به زانوی حسرت گرفته بود
 
می خواست تا یاری خون خدا کند
بیماری اش دو مرتبه قوت گرفته بود
 
آمد کشان کشان ز حرم سمت قتلگاه
آخر دلش هوای تلاوت گرفته بود
 
بر روی نیزه ها سر ببریده را که دید
روح از تنش اراده رحلت گرفته بود
 
زینب رسید و جان دوباره به سینه داد
با آیه های صبر، دلش را سکینه داد  
 
باید شما بمانی و راوی غم شوی
از غربت امام زمانِ تو خم شوی
 
باید شما بمانی و در کوچه های شام
با خواهران کوچکتان هم قدم شوی
 
باید شما بعد ابالفضلِ این حرم
یک اربعین صاحب مشک و علم شوی
 
وقت هجوم خیمه، تو سینه سپر کنی
اذن فرار داده و مدد حرم شوی
 
با خطبه های شام خودت هم چو فاطمه
طوفان ویران گر کاخ ستم شوی
 
در قالب دعا امامت به پا کنی
با روضه های آب ، قیامت به پا کنی
 
کارم به شعر شام تو افتاده وای من
از جمله ام سلام تو افتاده وای من
 
رفتی رکاب عمه بگیری ولی نشد
از ناقه اش؟ زمام تو افتاده وای من
 
ماندم چگونه چشم تو بیرون خیمه گاه
بر پیکر امام تو افتاده وای من
 
در بین خطبه های تو با خندهٔ یزید
گر وقفه در کلام تو افتاده وای من
 
چیزی ز انقلاب عظیم تو کم نکرد
جز خیزران، قامت سرو تو خم نکرد
 
وقتش شده که خطبه بخوانی برای ما
آقا بگو منم پسر زمزم و صفا
 
بر منبر رسول خدا بین اهل شام
روضه بخوان ز کشته عطشان کربلا
 
یک اربعین شانه و بازوی خسته ات
خاکم به سر بسته به بازوی عمه ها
 
از نیزه دار رأس بریده برو بخواه
بازی نکن برابر چشم زنان ما
  
قلبم اگر گرفت، فقط کار امشب است
امشب دوباره گریهٔ من مال زینب است
 
نجمه پور ملکی

نویسنده :─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─   آفلاین
#5
باز گریان غم هم نفسی باید شد
زائر مرغ غریب قفسی باید شد
باز یک عده جفا ، زخم روی زخم زدند
از قضا باز عزادار کسی باید شد 
**
باید امشب همه از شوق پر و بال شویم
تا عزادار عزادار چهل سال شویم
کاسه ای اشک بگیریم روی دست وَ بعد
راهی روضه ی پیغمبر گودال شویم
**
آن کسی که همه اش گریه ی عاشورا بود
آب می دید به یاد جگر سقا بود
چشمایش همه شب هیأت واویلا داشت
تا نفس داشت فقط گریه کن بابا بود
**
زهر نوشید وَ تب کرد محیط جگرش
گُر گرفت از عطش و سوخت همه بال و پرش
خشک شد جُلگه ی لبهاش و با خشکی لب
روضه می خواند به یاد لب خشک پدرش
**
آن کسی که خود خورشید به پایش افتاد
ناگهان رعشه بر اندام رسایش افتاد
ضعف شد چیره و زیر بغلش خالی شد
از روی شانه ی افتاده عبایش افتاد
**
واي از ريش سپيدش كه حنايي شده بود
ناله اش گفتن اسمي سه هجايي شده بود
دم مغرب افق شهر مدينه اما
جهت قبله ي او كرب و بلايي شده بود
**
اين هم از ماهيت نفس نفيس خاك است
سر آقا به روي دامن خيس خاك است
همه اش سجده شده مثل پدر در گودال
خاك سجاده و سجاد انيس خاك است
**
گاه آهسته فقط واي برادر مي خواند
لب تشنه «قتلوا» بود كه از بَر مي خواند
اشك مي ريخت وَ هر آينه مي گفت حسين
تا دم مرگ فقط روضه ي حنجر مي خواند
**
تلخي زهر به كامش عسل و قند آمد
بر لب پر تركش مطلع لبخند آمد
جلوي چشم ترش كرببلا ظاهر شد
يا اَبِ يا اَبِ گفت و نفسش بند آمد
 
سعيد توفيقي

نویسنده :─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─   آفلاین
#6
یعقوب کربلا چه قدر گریه میکنی
از صبح زود تا به سحر گریه میکنی
 
یعقوب را که غصه ی یوسف شکسته کرد
داری برای چند نفر گریه میکنی
 
وقتی که چشمهات می افتد به معجری
حق داری ای عزیز اگر گریه میکنی
 
این طفل را به جان خودت اب داده اند
دیگر چرا میان گذر گریه میکنی
 
از صبح تا غروب فقط نیزه میزدند
داری به قتل صبر پدر گریه میکنی
 
چشمت چرا ضعیف شده بی رمق شده
یعقوب کربلا چقدر گریه میکنی
 
بادیدن اسیر کجا میرود دلت
بادیدن فقیر کجا میرود دلت
 
علی اکبر لطیفیان

نویسنده :─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─   آفلاین
#7
ای جلوه ی آیات خدا  حضرت سجاد
وی قافله سالار سخن خانه ات آباد
 
شمشیر دعای تو بریده ست سر شرک
تا بوده چنان بوده و تا هست چنین باد
 
انگار نسیمی تو، رها در نفس شهر
«قد قامت»ِ تو شوکت صد قامت شمشاد
 
در بغضِ تو صد مرثیه ی تلخ و جگرسوز
در نطق دلاویز تو صد پنجره فریاد
 
با اینهمه ای مرد چه تنها و غریبی
بی گنبد و بی بقعه و بی پنجره فولاد
 
ابراهیم قبله آرباطان

نویسنده :─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─   آفلاین
#8
كاش....
 
 كاش ما هم كبوترت بوديم
 آستان بوس محضرت بوديم
 
 كاش با بال هاي خاكي مان
 لااقل سايه گسترت بوديم
 
 كاش ما هم به درد مي خورديم
 فرش قبر مطهرت بوديم
 
 كاش مي سوختيم از اين غربت
 شمع بالاي بسترت بوديم
 
 كاش مي شد كه مَحرمت بوديم
 عاشقانه ابوذرت بوديم
 
 كاش در كوچه ي بني هاشم
 پيش مرگان مادرت بوديم
 
 كاش ماه محرمي آقا
 يك دهه پاي منبرت بوديم
 
 كاش مي شد كه گريه كن هاي ...
.... روضه ي تيغ وحنجرت بوديم
 
 كاش مي شد كه سينه زنهاي
 نوحه ي گريه آورت بوديم
 
 كاش در روز تشنگيِ محشر
 باده نوشان ساغرت بوديم
 
 در قيامت به گريه مي گوييم:
 كاش...اي كاش..نوكرت بوديم
 
وحید قاسمی

نویسنده :─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─   آفلاین
#9
روزهاي قافله
 
از روزهاي قافله دلگير مي شوي
هر روز چند مرتبه تو پير مي شوي ؟
 
در شام شوم زخم زبانها چه مي كشي ؟
كز روشناي عمر خودت سير مي شوي
 
زخمي ست لحظه هاي تو مانند پيكرت
از بس اسير طعنة زنجير مي شوي
 
آيات صبح از لب قرآن شنيدني ست
در كوچه هاي شام كه تكفير مي شوي
 
خون جگر كه مي خوري از دستِ درد و داغ
بي تاب بغضهاي گلوگير مي شوي
 
با آه آهِ روضة ما اي امام اشك
در هر نگاه آينه تكثير مي شوي
 
خون گريه مي شوي تو و تا آخر الزمان
از چشمها هميشه سرازير مي شوي
 
یوسف رحیمی

نویسنده :─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─   آفلاین
#10
قسمت این بود بال و پر نزنی
مرد بیمار خیمه ها باشی
حکمت این بود روی نی نروی
راوی رنج نینوا باشی
**
چقدر گریه کردی آقاجان
مژه هایت به زحمت افتادند
قمری قطعه قطعه را دیدی
ناله هایت به لکنت افتادند
**
سربریدند پیش چشمانت
دشتی از لاله و اقاقی را
پس گرفتید از یزید آخر
علم با شکوه ساقی را !؟
**
کربلا خاطرات تلخی داشت
ساربان را نمی بری از یاد
تا قیام ِ قیامت آقاجان
خیزران را نمی بری از یاد
**
خون این باغ، گردن ِ پاییز
یاس همرنگ ارغوان می شد
چه خبر بود دور ِ طشت طلا
عمه ات داشت نصف ِ جان می شد
**
 کاش مادر تو را نمی زایید!
گله از دست ِ زندگی داری
دیدن آب ، آتشت می زد
دل خونی ز تشنگی داری
**
تا نگاهت به دشنه ای می خورد
جگرت درد می گرفت آقا
تا جوانی رشید می دیدی
کمرت درد می گرفت آقا
**
جمل شام پیش ِ رویت بود
خطبه ات تیغ ذوالفقارت بود
«السلام علیک یا عطشان»
ذکر لبهای روضه دارت بود
**
پدرت خواند از سر نیزه
تا ببینند اهل قرآنی اید
عاقبت کاخ شام ثابت کرد
که شما مردمی مسلمانی اید
**
سوخت عمامه ات، بمیرم من
سوختن ارث ِ مادری شماست
گرچه در بندی از تو می ترسند
علتش خوی ِ حیدری شماست
**
خون خورشید در رگت جاری
از بنی هاشمی، یلی هستی
دستهای تو را به هم بستند
هرچه باشد توهم علی هستی
**
کاش می مُردم و نمی خواندم
سر بازارها تو را بردند
نیزه داران عبای دوشت را
جای سوغات کربلا بردند
 
وحید قاسمی



موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  اشعارشب سوم محرم(روضه حضرت رقیه(س)) ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─ 107 11,114 09-24-2017, 12:59 AM
آخرین ارسال: ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─
  اشعارشب و روز دهم محرم-عاشورای حسینی(حضرت ارباب سیدالشهدا-اباعبدالله الحسین ع ) ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─ 74 7,028 10-12-2016, 06:22 PM
آخرین ارسال: ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─
  اشعارشب پنجم محرم(حضرت عبدالله بن الحسن(ع)) ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─ 17 3,259 10-07-2016, 12:27 AM
آخرین ارسال: ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─
  اشعارشب چهارم محرم(روضه طفلان حضرت زینب(س))) ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─ 15 3,164 10-06-2016, 12:14 AM
آخرین ارسال: ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─
Wink اشعار طنز خلیل جوادی !!Maryam!! 3 1,188 08-11-2016, 11:05 PM
آخرین ارسال: !!Maryam!!
  شعری زیبا در مورد حضرت مهدی(عج) zahraj4 0 1,709 03-09-2016, 09:07 AM
آخرین ارسال: zahraj4
  اشعار شهادت حضرت زهرا (س) -یامولاتی یا فاطمه الزهرا اغیثینی ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─ 83 7,517 03-07-2016, 09:22 PM
آخرین ارسال: ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─
  اشعار مسیرکوفه تا شام و مصیبات شام-یاام المصائب یازینب(س) ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─ 77 6,781 10-25-2015, 08:29 PM
آخرین ارسال: ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─
  چند خط شعری ازمن حقیر ناقابل؛ پیشکش به ساحت مقدس حضرت ارباب اباعبدالله الحسین( ع ) ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─ 0 1,703 10-23-2015, 07:06 PM
آخرین ارسال: ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─
  اشعارشب و روزنهم محرم-تاسوعای حسینی(حضرت سقا -علمدارحسین-یل کربلا-ابوالفضل العباس«ع») ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─ 110 8,644 10-23-2015, 05:09 AM
آخرین ارسال: Nahid74

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان