اوپــا جـونـگ ڪـی محبوب ترین کاربر انجمن
تنها کسی انتخاب میشود که برترین ارسال کننده روز ، هفته و ماه باشد .

آدرس

آدرس فعلی سایت koreafan.eu است در صورت بروز هر مشکل آدرس بعدی koreafan.. میباشد .

ساماندهي

انجمن کره فن در ستاد ساماندهي پايگاه هاي اينترنتي ثبت شد تاپیک

گروه تلگرام انجمن

گروه تلگرامی انجمن برای اطلاع رسانی از مشکلات انجمن و درخواست ها لطفا عضو بشین کلیک کنید



اشعار قیصر امین پور
زمان کنونی: 09-25-2023، 05:43 AM
کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان
نویسنده: ..::QueeN::..
آخرین ارسال: yeganeh
پاسخ 27
بازدید 2929

امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

[-]
کلمات کلیدی
پور قیصر اشعار امین

اشعار قیصر امین پور
#1
هنوز

هنوز ادامه دارد

هنوز هم که هنوز است

درد؛دامنه دارد

شروع شاخه ی ادراک

طنین نام نخستین

تکان شانه ی خاک

و طعم میوه ی ممنوع

که تا تنفس سنگ

ادامه خواهد داشت

ودرد

هنوز دامنه دارد


 
نویسنده :..::QueeN::..   غایب
#2
[font]لحظه های کاغذی

خسته ام از آرزوها*****آرزوهای شعاری

شوق پرواز مجازی*****بالهای استعاری

لحظه های کاغذی را*****روز وشب تکرارکردن

خاطرات بایگانی *****زندگی های اداری

آفتاب زرد وغمگین*****پله های رو به پایین

سقفهای سرد و سنگین*****آسمانهای اجاری

با نگاهی سرشکسته*****چشمهایی پینه بسته

خسته از درهای بسته*****خسته از چشم انتظاری

صندلیهای خمیده*****میزهای صف کشیده

خنده های لب پریده*****گریه های اختیاری

عصر جدولهای خالی*****پارکهای این حوالی

پرسه های بی خیالی*****نیمکتهای خماری

رونوشت روزها را*****روی هم سنجاق کردم

شنبه های بی پناهی*****جمعه های بی قراری

عاقبت پرونده ام را*****با غبار آرزوها

خاک خواهد بست روزی*****باد خواهد برد باری

روی میز خالی من*****صفحه ی باز حوادث

در ستون تسلیتها*****نامی از ما یادگاری[/font]

نویسنده :..::QueeN::..   غایب
#3
[font]خسته ام از این کویر



خسته ام از این کویر

این کویر کور و پیر

این هبوط بی دلیل

این سقوط ناگزیر

آسمان بی هدف

بادهای بی طرف

ابرهای سر به راه

بیدهای سر به زیر

ای نظاره ی شگفت

ای نگاه ناگهان

ای هماره در نظر

ای هنوز بی نظیر

آیه آیه ات صریح

سوره سوره ات فصیح

مثل خطی از هبوط

مثل سطری از کویر

مثل شعر ناگهان

مثل گریه بی امان

مثل لحظه های وحی

اجتناب ناپذیر

ای مسافر غریب

در دیار خویشتن

با تو آشنا شدم

با تو در همین مسیر

از کویر سوت و کور

تا مرا صدا زدی

دیدمت ولی چه دور

دیدمت ولی چه دیر

این تویی در آنطرف

پشت میله ها رها

این منم در این طرف

پشت میله ها اسیر

دست خسته ی مرا

مثل کودکی بگیر

با خودت مرا ببر

خسته ام از این کویر![/font]

نویسنده :..::QueeN::..   غایب
#4
[font]تمام


شب آمد روزگار دل تمام است

به دستت اختیار دل تمام است

من از چشم تو خواندم روز آغاز

که با این عشق کار دل تمام است[/font]

نویسنده :..::QueeN::..   غایب
#5
روز مباداﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﯽ
ﻧﻪ ﻫﺴﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ
ﭼﻮﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪﻧﺪ
ﻧﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻫﺎ...



ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﺧﺮ ﺣﺮفم را
ﻭ ﺣﺮﻑ ﺁﺧﺮﻡ ﺭﺍ
ﺑﺎ ﺑﻐﺾ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻡ
ﻋﻤﺮﯼ ﺍﺳﺖ
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻫﺎﯼ ﻻ*ﻏﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ
ﺩﺭ ﺩﻝ ﺫﺧﯿﺮﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ :
ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯ ﻣﺒﺎﺩﺍ !
ﺍﻣﺎ
ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻘﻮﯾﻢ
ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺭﻭﺯ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﻧﯿﺴﺖ
ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺭﻭﺯﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺩﯾﺮﻭﺯ
ﺭﻭﺯﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﻓﺮﺩﺍ
ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻣﺎﺳﺖ
ﺍﻣﺎ ﮐﺴﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ؟
ﺷﺎﯾﺪ
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﯿﺰ ﺭﻭﺯ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺑﺎﺷﺪ !



* * *

نویسنده :..::QueeN::..   غایب
#6
کاری ب کار عشق ندارم!
نقل قول:ﻧﻪ!

ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻋﺸﻖ ﻧﺪﺍﺭﻡ!

*

ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻭ ﻫﯿﭻ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ

ﺩﯾﮕﺮ

ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ

*

ﺍﻧﮕﺎﺭ

ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﭼﺸﻢ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ

ﯾﮏ ﺭﻭﺯ

ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻭ ﺑﯽ ﻣﻼ*ﻝ ﺑﺒﯿﻨﺪ

*

ﺯﯾﺮﺍ

ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ

ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺗﺮ ﺑﺪﺍﺭﯼ

ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﯾﮏ ﻧﺦ ﺳﯿﮕﺎﺭ

ﯾﺎ ﺯﻫﺮﻣﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ

ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﺭﯾﻎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ...

*

ﭘﺲ

ﻣﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻭﺟﻮﺩﻡ

ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺯﺩﻡ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻥ

ﺗﺎ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ، ﺩﯾﮕﺮ

ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ

*

ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺗﺎﺯﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ

ﻧﺎﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ...

ﺗﺎ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﻮ ﻧﺒﺮﺩ...

*

ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ

ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻋﺸﻖ ﻧﺪﺍﺭﻡ!

*

نویسنده :..::QueeN::..   غایب
#7
[font]سرگرم ملاقاتم و سرمست امشب
از هرکه جز او کشیده ام دست امشب
دیر آمده ای رفیق دیر آمده ای
تنهایی من سرش شلوغ است امشب[/font]


نویسنده :..::QueeN::..   غایب
#8
نقل قول:[font]سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای
آهسته می تراود از این غم ترانه ای
باران ، شبیه کودکی ام پشت شیشه ها
دارم هوای گریه ؛ خدایا بهانه ای !!![/font]
مهمان نميتواند عکس هاروببيند براي ثبت نام اينجا کليک کنيد

نویسنده :..::QueeN::..   غایب
#9
دردهای من
نقل قول:[font]دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است

دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند

انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است

دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟

این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج

اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ و بوی غنچه ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟

دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟

درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟!
[/font]

نویسنده :..::QueeN::..   غایب
#10
[font]رفتار من عادی است

رفتار من عادی است

اما نمی دانم چرا

این روزها

از دوستان و آشنایان

هرکس مرا می بیند

از دور می گوید :

این روزها انگار

حال و هوای دیگری داری!

اما

من مثل هر روزم

با آن نشانی های ساده

و با همان امضا ، همان نام و با همان رفتار معمولی

مثل همیشه ساکت و آرام

این روزها تنها

حس می کنم گاهی کمی گنگم

گاهی کمی گیجم

حس می کنم

از روزهای پیش قدری بیشتر

این روزها را دوست دارم

گاهی

- از تو چه پنهان -

با سنگها آواز می خوانم

و قدر بعضی لحظه ها را خوبی می دانم

این روزها گاهی

از روز و ماه و سال ، از تقویم

از روزنامه بی خبر هستم

حس می کنم گاهی کمی کمتر

گاهی شدیدا بیشتر هستم حتی اگر می شد بگویم

این روزها گاهی خدا را هم

یک جور دیگر می پرستم

از جمله دیشب هم

دیگر تر از شبهای بی رحمانه دیگر بود :

من کاملا تعطیل بودم

اول نشستم خوب

جورابهایم را اتو کردم

تنها - حدود هفت فرسخ - در اتاقم راه رفتم

با کفشهایم گفتگو کردم

و بعد از آن هم

رفتم تمام نامه ها را زیر و رو کردم

و سطر سطر نامه ها را

دنبال آن افسانه ی موهوم

دنبال آن مجهول گشتم

چیزی ندیدم

تنها یکی از نامه هایم

بوی غریب و مبهمی می داد

انگار

از لابه لای کاغذ تا خورده ی نامه

بوی تمام یاسهای آسمانی

احساس می شد

دیشب دوباره

بی تاب در بین درختان تاب خوردم

از نردبان ابرها تا آسمان رفتم

در آسمان گشتم

و جیبهایم را

از پاره های ابر پر کردم

جای شما خالی !

یک لقمه از حجم سفید ابرهای تُرد

یک پاره از مهتاب خوردم

دیشب پس از سی سال فهمیدم

که رنگ چشمانم کمی میشی است

و بر خلاف سالها پیش

رنگ بنفش و ارغوانی را

از رنگ آبی دوست تر دارم

دیشب برای اولین بار

دیدم که نام کوچکم دیگر

چندان بزرگ و هیبت آور نیست

این روزها دیگر

تعداد موهای سفیدم را نمی دانم

گاهی برای یادبود لحظه ای کوچک

یک روز کامل جشن می گیرم

گاهی

صد بار در یک روز می میرم

حتی

یک شاخه از محبوبه های شب

یک غنچه مریم هم برای مردنم کافی است

گاهی نگاهم در تمام روز

با عابران ناشناس شهر

احساس گنگ آشنایی می کند

گاهی دل بی دست و پا و سر به زیرم را

آهنگ یک موسیقی غمگین

هوایی می کند

اما

غیر از همین حس ها که گفتم

و غیر از این رفتار معمولی

و غیر از این حال و هوای ساده و عادی

حال و هوای دیگری

در دل ندارم

رفتار من عادی است...
[/font]



موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  اشعار استاد شهریار iNSANE 188 18,807 05-19-2017, 04:43 PM
آخرین ارسال: Xiaoyan
Star اشعار احمد شاملو iNSANE 13 6,537 11-09-2016, 06:32 PM
آخرین ارسال: Xiaoyan
  اشعار امید صباغ نو iNSANE 23 7,142 11-09-2016, 10:00 AM
آخرین ارسال: iNSANE
  اشعار مریم حیدرزاده iNSANE 6 3,885 11-09-2016, 09:20 AM
آخرین ارسال: iNSANE
  اشعار هوشنگ ابتهاج iNSANE 13 6,432 11-08-2016, 02:44 PM
آخرین ارسال: iNSANE
  اشعار اخوان ثالث iNSANE 10 5,517 11-08-2016, 02:30 PM
آخرین ارسال: iNSANE
  اشعار عبدالصابر کاکایی iNSANE 21 7,547 11-08-2016, 02:08 PM
آخرین ارسال: iNSANE
Star اشعار زنده یاد سید احمد حسینی iNSANE 12 6,260 11-08-2016, 11:18 AM
آخرین ارسال: iNSANE
Heart اشعار کوتاه شمس لنگرودی iNSANE 55 11,190 11-08-2016, 10:27 AM
آخرین ارسال: iNSANE
  اشعار علی صالحی yalda73 24 7,550 06-22-2016, 03:32 PM
آخرین ارسال: ..::QueeN::..

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان