اوپــا جـونـگ ڪـی محبوب ترین کاربر انجمن
تنها کسی انتخاب میشود که برترین ارسال کننده روز ، هفته و ماه باشد .

آدرس

آدرس فعلی سایت koreafan.eu است در صورت بروز هر مشکل آدرس بعدی koreafan.. میباشد .

ساماندهي

انجمن کره فن در ستاد ساماندهي پايگاه هاي اينترنتي ثبت شد تاپیک

گروه تلگرام انجمن

گروه تلگرامی انجمن برای اطلاع رسانی از مشکلات انجمن و درخواست ها لطفا عضو بشین کلیک کنید



باران در شعر فارسی
زمان کنونی: 09-28-2023، 10:33 AM
کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان
نویسنده: yalda73
آخرین ارسال: ƓὄὄƉ ǤIRĿ
پاسخ 97
بازدید 6429

امتیاز موضوع:
  • 2 رای - 4.5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

[-]
کلمات کلیدی
در فارسی شعر باران

باران در شعر فارسی
نویسنده :yalda73   آفلاین
#91
 باران در شعر فارسی - جلال قیامی میرحسینی
سکوت ثانیه بشکست در شب باران
روم به باغ غزل، مست در شب باران
شمیم خیس چمن با ستاره ها آمیخت
خطوط فاصله پیوست در شب باران
غرال پاک غزلنوش با اشاره یاد
ز حجم خاطره ها، رست در شب باران
حضور آینه و آب و نقره گل اشک
چه باشکوه و جلال است در شب باران
نسیم شوق به دامان برگها آویخت
زخاک،برق نگه جست در شب باران  جلال قیامی میرحسینی

مهمان نميتواند عکس هاروببيند براي ثبت نام اينجا کليک کنيد

مهمان نميتواند عکس هاروببيند براي ثبت نام اينجا کليک کنيد

نویسنده :Cяαzу вσу   غایب
#81
اشعار بارانی
ببار بر من ای باران
ببار بر من
غصه هایم را بشوی
و نگاهم را با خود به دشتها ببر
و صدایم را در گوش او بپیچان
ببار بر من و به سوی او برو
و برایش بگو از من ، از دوری اش
از تنهاییم صدایم را
که او را فریاد میزند به گوشش برسان و صدایی که سرود
عشق او رابرایم نجوا میکند برایم بیاور
ای باران ای معشوق آسمان
چگونه است که صدای بغضت را برایم میاوری و بر جانم میباری
اما کاش جای تو بودم باران
و مانند قطره های بیکران تو میبارد
کاش قطره ای از تو بودم
تا مثل تو به آسمان ،عشقم را برمعشوقم ببارانم

نویسنده :Cяαzу вσу   غایب
#82
اشعار بارانی
كاش بارانی ببارد قلبها را تر كند

بگذرد از هفت بند ما صدا را تر كند


قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها

رشته رشته مویرگهای هوا را تر كند


بشكند در هم طلسم كهنه ی این باغ را

شاخه های خشك بی بار دعا را تر كند


مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت

سرزمین سینه ها تا نا كجا را تر كند


چترها تان را ببندید ای به ساحل مانده ها

شاید این باران كه می بارد- شما را تر كند

نویسنده :Cяαzу вσу   غایب
#83
من باشم و تو باشی و باران، چه دیدنی ست

بی چتـــــر، حسّ پرسه زدن ها نگفتنی ست

پاییز، با تو فصل دل انگیز بوسه هاست

با تـــو، صدای بارش باران شنیدنی ست

ابری و چکّه می کنی و مست می شوم

طـعم لبــان خیس تو حالا چشیدنی ست!!

خیسم، شبیه قطره ی باران، شبیه تــو

تصویر خیس قطره ی باران کشیدنی ست

این جاده با تو تا همه جــا مزّه می دهد

این راه ناکجای من و تو، رسیدنی ست؟!!

باران ببــــار!! بهتــــــر از این کـــــــه نمی شود

من باشم و تو باشی و باران ... چه دیدنی ست!!

"حسین غلامی"

نویسنده :Cяαzу вσу   غایب
#84
اشعار بارانی
ورق می خورد شب با پنجه ی تقدير در باران
ومی رقصيد عطر كال كاج پير در باران
نگاه بـركه سرشار ازتب رويای وارونه
ومی روييد از ژرفای آن تصوير در باران
ميان چشم ها مانده ست سرگردان هزاران سال
خمار خواب های خيس وبی تعبير در باران
دل ويك گوشوار كاغذی انگيزه بودن
ومن باران نديده دختری دلگير د ر باران
صدای خيس مردی درگلوی تار می روئيد
كسی مثل خودم مثل خودش درگير در باران
به جرم بی گناهی دارهای چشم ها می دوخت
به سرتاپای من يك درد دامنگير در باران
غمی كم كم خودش را دررگ ديوانه ام می ريخت
جنون بود وتب رقاصی زنجير در باران
جنون بودآن شب وآئينه ای صد پاره دردستم
ومن حل می شدم با آيه ی تكثير در باران

نویسنده :Cяαzу вσу   غایب
#85
اشعار بارانی
غزل رها شد و آن شب پرید در باران
دلم صدای تو را می شنید در باران
همان صدا که از آغاز خلقت آدم
مرا به سمت خودش می کشید در باران
نگاه گرم تو در عمق شب شناور بود
و لای پرده ی شب می خزید در باران
هزار دفعه خمید و شکست و پس افتاد
نگاه من به تو، تا می رسید در باران
سکوت بود و تماشا میان ما دو نفر
و قلب ما دو نفر می تپید در باران
سکوت بود و فقط رفت و آمد غزلی
که پلک های تو هی می پرید در باران
نشسته بود به عرش و چقدر دقت کرد
خدا که چشم تو را آفرید در باران
دوباره شب شد و مردی کنار پنجره ها
که از تمام خودش دل برید در باران

نویسنده :Cяαzу вσу   غایب
#86
جغد بارون خورده ای تو کوچه فریاد می زنه
زیر دیوار بلندی یه نفر جون می کنه

کی می دونه تو دل تاریک شب چی می گذره
پای برده های شب اسیر زنجیر غمه

دلم از تاریکی ها خسته شده
همه درها بروم بسته شده

من اسیر سایه های شب شدم
شب اسیر تار سرد آسمون

پا به پای سایه ها باید برم
همه شب به شهر تاریک جنون

دلم از تاریکی ها خسته شده
همه درها بروم بسته شده

چراغ ستاره من رو به خاموشی میره
بین مرگ و زندگی اسیر شدم باز دوباره

تاریکی با پنجه های سردش از راه میرسه
توی خاک سرد قلبم بذر کینه می کاره

دلم از تاریکی ها خسته شده
همه درها بروم بسته شده

مرغ شومی پشت دیوار دلم
خودشو اینورو اونور می زنه

تو رگای خسته سرد تنم
ترس مردن دادره پرپر می زنه

دلم از تاریکی ها خسته شده
همه درها بروم بسته شده

نویسنده :Cяαzу вσу   غایب
#87
اشعار بارانی
ببار ای باران
ببار که چتری بر روی دلم نخواهم گرفت
ببار که شاید اندکی از داغ این دل سوخته بکاهی
ببار که ویرانه دل من سقفی ندارد که از قطرات سردت ایمن باشد
ببار که خانه دلم بسی تشنه و ملتهب است
ببار که شاید اندکی غبار غم را از دل تیره ام بزدایی
ببار و سیلی به پا کن و دل مسکین و گوشه نشین مرا با خود ببر
ببار ای باران
ببار که از بارش تو من شادم
ببار که عطر تو را می طلبم
ببار که شاید پس از بارش تو به یادش رنگین کمانی در دلم برپا شود
ببار و دل عاشق و تب دار مرا اندکی آرامش ببخش
ببار که دلم دلتنگ اوست
ببار که شاید در صدای دلنشین تو طنین صدای او را بشنوم
ببار ای باران

نویسنده :ƓὄὄƉ ǤIRĿ   آفلاین
#88
ღآسمان بارانيست...

همگي ميگذرند...

چتردارن به دست...

تانباردباران"برسروصورتشان...

اما...........

من تنهاورها

زيراين سقف سياه

مينشينم بي تو...

وبه تو....مي انديشم...

نویسنده :ƓὄὄƉ ǤIRĿ   آفلاین
#89
هوا که بارانی میشود...




دست دلمـ را میگیرمـ و راه می افتمـ در خیابانهایی که خاطراتت دارند خیس می

خورند..




همان دبروزهای مشترکی که در همین خیابانها و پیاده روها جا گذاشتیمشان..





راستش...! گاهی دلم برای خاطره هامان(!) سخت تنگ میشود...!




این روزها... هر شعر عاشقانه ای که میخوانم، تعبیرش ... تو ... میشوی



و دلم میخواهد اینجا باشی تا با صدایی پر از احساس برایت بخوانمش و تو ...


لبخند بزنی!

نویسنده :ƓὄὄƉ ǤIRĿ   آفلاین
#90
داره بارون مياد كوچه بازم لبريزه احساسه
هنوزم نم نم بارون صداي مارو مي شناسه

همين ديروز بود انگار ...توب امن تو همين كوچه
ميگفتي زندگي وقتي تو با من نيستي پوچه


اهاي بارونه پاييزي كي گفته تو غم انگيزي
تو داري خاطراتم رو تو ذهنه كوچه ميريزي

آهاي بارونه پاييزي
آهاي بارونه پاييزي
آهاي بارونه پاييزي
داره بارون مياد كوچه بازم لبريزه احساسه
هنوزم نم نم بارون صداي مارو مي شناسه
توي تقويم ما دو تا بهار از غصه مي سوزه
واسه ما اول پاييز هنوزم عيد نوروزه
اهاي بارونه پاييزي كي گفته تو غم انگيزي
تو داري خاطراتم رو تو ذهنه كوچه ميريزي
آهاي بارونه پاييزي
آهاي بارونه پاييزي
آهاي بارونه پاييزي



موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  آزادی در شعر فارسی Cяαzу вσу 4 1,907 11-14-2014, 06:43 PM
آخرین ارسال: Cяαzу вσу
  چشم و ابرو در اشعار فارسی Cяαzу вσу 19 5,021 11-14-2014, 02:45 PM
آخرین ارسال: Cяαzу вσу
  دل در شعر فارسی yalda73 93 8,716 11-10-2014, 03:02 PM
آخرین ارسال: Cяαzу вσу
  زلف در اشعار فارسی E L E N A 37 8,277 09-26-2014, 08:21 PM
آخرین ارسال: E L E N A
  گل در شعر فارسی yalda73 2 1,615 09-07-2014, 10:06 AM
آخرین ارسال: yalda73
  فراق در شعر فارسی yalda73 2 1,348 09-07-2014, 09:56 AM
آخرین ارسال: yalda73
  اشعار مربوط به زمستان در شعر فارسی ..::Baharmast::.. 119 10,293 09-04-2014, 07:30 PM
آخرین ارسال: E L E N A
  اشعار مربوط به تابستان در شعر فارسی ..::Baharmast::.. 9 3,532 08-29-2014, 11:28 PM
آخرین ارسال: ..::Baharmast::..
  مادر در شعر فارسی yalda73 14 3,733 08-27-2014, 01:28 AM
آخرین ارسال: ..::Baharmast::..
Big Grin اشعار طنز فارسی ..::Baharmast::.. 19 5,368 08-27-2014, 01:16 AM
آخرین ارسال: ..::Baharmast::..

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان