او پديد آورنده آسمانها و زمين است؛ چگونه ممكن است فرزندى داشته باشد؟! حال آنكه همسرى نداشته، و همه چيز را آفريده؛ و او به همه چيز داناست. (101)
(آرى،) اين است پروردگار شما! هيچ معبودى جز او نيست؛ آفريدگار همه چيز است؛ او را بپرستيد و او نگهبان و مدبر همه موجودات است. (102)
چشمها او را نمىبينند؛ ولى او همه چشمها را مىبيند؛ و او بخشنده (انواع نعمتها، و با خبر از دقايق موجودات،) و آگاه (از همه) چيز است. (103)
دلايل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمد؛ كسى كه (به وسيله آن، حق را) ببيند، به سود خود اوست؛ و كسى كه از ديدن آن چشم بپوشد، به زيان خودش مىباشد؛ و من نگاهبان شما نيستم (و شما را بر قبول ايمان مجبور نمىكنم) (104)
و اينچنين آيات (خود) را تشريح مىكنيم؛ بگذار آنها بگويند: «تو درس خواندهاى (و آنها را از ديگرى آموختهاى)»! مىخواهيم آن را براى كسانى كه آماده درك حقايقند، روشن سازيم. (105)
از آنچه كه از سوى پروردگارت بر تو وحى شده، پيروى كن! هيچ معبودى جز او نيست! و از مشركان، روى بگردان! (106)
اگر خدا مىخواست، (همه به اجبار ايمان مىآوردند،) و هيچ يك مشرك نمىشدند؛ و ما تو را مسؤول (اعمال) آنها قرار ندادهايم؛ و وظيفه ندارى آنها را (به ايمان) مجبور سازى! (107)
(به معبود) كسانى كه غير خدا را مىخوانند دشنام ندهيد، مبادا آنها (نيز) از روى (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند! اينچنين براى هر امتى عملشان را زينت داديم سپس بازگشت همه آنان به سوى پروردگارشان است؛ و آنها را از آنچه عمل مىكردند، آگاه مىسازد (و پاداش و كيفر مىدهد). (108)
با نهايت اصرار، به خدا سوگند ياد كردند كه اگر نشانهاى ( معجزهاى) براى آنان بيايد، حتما به آن ايمان مىآورند؛ بگو: «معجزات فقط از سوى خداست (و در اختيار من نيست كه به ميل شما معجزهاى بياورم)؛ و شما از كجا مىدانيد كه هرگاه معجزهاى بيايد (ايمان مىآورند؟ خير،) ايمان نمىآورند!» (109)
و ما دلها و چشمهاى آنها را واژگونه مىسازيم؛ (آرى آنها ايمان نمىآورند) همانگونه كه در آغاز، به آن ايمان نياوردند! و آنان را در حال طغيان و سركشى، به خود وامىگذاريم تا سرگردان شوند! (110)
(آرى،) اين است پروردگار شما! هيچ معبودى جز او نيست؛ آفريدگار همه چيز است؛ او را بپرستيد و او نگهبان و مدبر همه موجودات است. (102)
چشمها او را نمىبينند؛ ولى او همه چشمها را مىبيند؛ و او بخشنده (انواع نعمتها، و با خبر از دقايق موجودات،) و آگاه (از همه) چيز است. (103)
دلايل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمد؛ كسى كه (به وسيله آن، حق را) ببيند، به سود خود اوست؛ و كسى كه از ديدن آن چشم بپوشد، به زيان خودش مىباشد؛ و من نگاهبان شما نيستم (و شما را بر قبول ايمان مجبور نمىكنم) (104)
و اينچنين آيات (خود) را تشريح مىكنيم؛ بگذار آنها بگويند: «تو درس خواندهاى (و آنها را از ديگرى آموختهاى)»! مىخواهيم آن را براى كسانى كه آماده درك حقايقند، روشن سازيم. (105)
از آنچه كه از سوى پروردگارت بر تو وحى شده، پيروى كن! هيچ معبودى جز او نيست! و از مشركان، روى بگردان! (106)
اگر خدا مىخواست، (همه به اجبار ايمان مىآوردند،) و هيچ يك مشرك نمىشدند؛ و ما تو را مسؤول (اعمال) آنها قرار ندادهايم؛ و وظيفه ندارى آنها را (به ايمان) مجبور سازى! (107)
(به معبود) كسانى كه غير خدا را مىخوانند دشنام ندهيد، مبادا آنها (نيز) از روى (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند! اينچنين براى هر امتى عملشان را زينت داديم سپس بازگشت همه آنان به سوى پروردگارشان است؛ و آنها را از آنچه عمل مىكردند، آگاه مىسازد (و پاداش و كيفر مىدهد). (108)
با نهايت اصرار، به خدا سوگند ياد كردند كه اگر نشانهاى ( معجزهاى) براى آنان بيايد، حتما به آن ايمان مىآورند؛ بگو: «معجزات فقط از سوى خداست (و در اختيار من نيست كه به ميل شما معجزهاى بياورم)؛ و شما از كجا مىدانيد كه هرگاه معجزهاى بيايد (ايمان مىآورند؟ خير،) ايمان نمىآورند!» (109)
و ما دلها و چشمهاى آنها را واژگونه مىسازيم؛ (آرى آنها ايمان نمىآورند) همانگونه كه در آغاز، به آن ايمان نياوردند! و آنان را در حال طغيان و سركشى، به خود وامىگذاريم تا سرگردان شوند! (110)
ستايش براى خداوندى است كه آسمانها و زمين را آفريد، و ظلمتها و نور را پديد آورد؛ اما كافران براى پروردگار خود، شريك و شبيه قرارمىدهند (با اينكه دلايل توحيد و يگانگى او، در آفرينش جهان آشكار است)! (1)
او كسى است كه شما را از گل آفريد؛ سپس مدتى مقرر داشت (تا انسان تكامل يابد)؛ و اجل حتمى نزد اوست (و فقط او از آن آگاه است). با اين همه، شما (مشركان در توحيد و يگانگى و قدرت او،) ترديد مىكنيد! (2)
اوست خداوند در آسمانها و در زمين؛ پنهان و آشكار شما را مىداند؛ و از آنچه (انجام مىدهيد و) به دست مىآوريد، با خبر است. (3)
هيچ نشانه و آيهاى از آيات پروردگارشان براى آنان نمىآيد، مگر اينكه از آن رويگردان مىشوند! (4)
آنان، حق را هنگامى كه سراغشان آمد، تكذيب كردند! ولى بزودى خبر آنچه را به باد مسخره مىگرفتند، به آنان مىرسد؛ (و از نتايج كار خود، آگاه مىشوند). (5)
آيا نديدند چقدر از اقوام پيشين را هلاك كرديم؟! اقوامى كه (از شما نيرومندتر بودند؛ و) قدرتهايى به آنها داده بوديم كه به شما نداديم؛ بارانهاى پىدرپى براى آنها فرستاديم؛ و از زير (آباديهاى) آنها، نهرها را جارى ساختيم؛ (اما هنگامى كه سركشى و طغيان كردند،) آنان را بخاطر گناهانشان نابود كرديم؛ و جمعيت ديگرى بعد از آنان پديد آورديم. (6)
(حتى) اگر ما نامهاى روى صفحهاى بر تو نازل كنيم، و (علاوه بر ديدن و خواندن،) آن را با دستهاى خود لمس كنند، باز كافران مىگويند: «اين، چيزى جز يك سحر آشكار نيست»! (7)
(از بهانههاى آنها اين بود كه) گفتند: «چرا فرشتهاى بر او نازل نشده (تا او را در دعوت مردم به سوى خدا همراهى كند؟!)» ولى اگر فرشتهاى بفرستيم، (و موضوع، جنبه حسى و شهود پيدا كند،) كار تمام مىشود؛ (يعنى اگر مخالفت كنند،) ديگر به آنها مهلت داده نخواهد شد (و همه هلاك مىشوند). (8)
و اگر او را فرشتهاى قرارمىداديم، حتما وى را بصورت انسانى درمىآورديم؛ (باز به پندار آنان،) كار را بر آنها مشتبه مىساختيم؛ همانطور كه آنها كار را بر ديگران مشتبه مىسازند! (9)
(با اين حال، نگران نباش!) جمعى از پيامبران پيش از تو را استهزا كردند؛ اما سرانجام، آنچه را مسخره مىكردند، دامانشان را مىگرفت؛ (و عذاب الهى بر آنها فرود آمد). (10)