صبور باشيد
صبر يك هنر است كه والدين بايد در آن مهارت پيدا كنند. زود عصباني شدن و از كوره در رفتن راحت و كنترل اعصاب و آرامش، سخت و شايد غيرممكن خواهد بود. البته هميشه صبور بودن و پوشاندن ناراحتي نيز عملي به نظر نميرسد. نكات زير به شما در كنترل اعصاب و ايجاد رابطه بهتر با فرزندانتان كمك ميكند.
ارتباط: ارتباط ضعيف هر رابطهاي را خراب ميكند. در مورد اتفاقات روزانه خود با كودكانتان صحبت كنيد، همان طور كه از آنها انتظار داريد وقايع مدرسه، زمين بازي و ... را براي شما تعريف كنند. با زباني با آنها ارتباط برقرار كنيد كه بفمند؛ به گونهاي با آنها ارتباط برقرار كنيد كه از شما درست زندگي كردن را بياموزند.
بصيرت داشته باشيد: گامها را با كودك نوپايتان تنظيم كنيد. اگر فرزندتان اصرار دارد خودش بند كفشهايش را ببندد و شما نگران گذشت زمان و ترافيك هستيد، از او بخواهيد اين كار را در خودرو يا در مسير رفتن به مدرسه، انجام دهد.
آرامش خود را حفظ كنيد: كليد اصلي حفظ آرامش اين است كه نبايد بلافاصله عكسالعمل نشان دهيد. اگر بلافاصله عصباني شويد ديگر كنترلي بر امور نخواهيد داشت. صبر كنيد، در مورد مشكل فكر كنيد و تصميم بگيريد كه چه بگوييد و چگونه رفتار كنيد. بعد از اين كه به طوركامل موضوع را تجزيه و تحليل كرديد با فرزندتان در مورد احساسي كه در آن زمان داشتيد، صحبت كنيد. بگذاريد او بداند شما چه فكر ميكنيد. انتظارات واقعي داشته باشيد: پروفسور گري والترز، استاد روانشناسي ميگويد: «انتظارات ما در مورد رفتار كودك گاهي اوقات خارج از محدوده رشد ظرفيت ذهني اوست.» اگر انتظارات خود را به او تحميل كنيد، اعتماد به نفس او را از بين خواهيد برد و احساس ناامني را در او افزايش ميدهيد.
به آنها قدرت مانور دهيد: اگر فرزند شما اصرار دارد كاري را انجام دهد كه شما با آن موافق نيستيد، با آرامش كامل دلايل مخالفت خود را براي او توضيح دهيد، سپس به او زمان دهيد كه به حرفهاي شما فكر كند. تجزيه و تحليل موضوع در مقايسه با مجبور كردن كودك به انجام آنچه شما ميخواهيد صددرصد نتيجه بهتري خواهد داد. البته والدين بايد در تصميمهاي خود محكم و استوار باشند؛ اما مجبور كردن كودكان به انجام كارهايي كه موافق ميلشان نيست، عواقب بدي در پي دارد.
فراموش نكنيد، به هر شكلي كه شما عصبانيت خود را بروز دهيد، يك الگوي رفتاري براي بروز احساسات كودكان هستيد. به خود كمك كنيد تا به فرزندانتان كمك كرده باشيد. به مواقعي فكر كنيد كه در مقابل مدير يا همكارانتان خشم خود را كنترل كنيد. اگر شما ميتوانيد صبور باشيد پس چرا با عشقهاي كوچك زندگيتان اين گونه نباشيد. آموزشهايي كه با صبر و حوصله ارائه شود، خيلي زود به وسيله كودكان فراگرفته ميشود.
صبر يك هنر است كه والدين بايد در آن مهارت پيدا كنند. زود عصباني شدن و از كوره در رفتن راحت و كنترل اعصاب و آرامش، سخت و شايد غيرممكن خواهد بود. البته هميشه صبور بودن و پوشاندن ناراحتي نيز عملي به نظر نميرسد. نكات زير به شما در كنترل اعصاب و ايجاد رابطه بهتر با فرزندانتان كمك ميكند.
ارتباط: ارتباط ضعيف هر رابطهاي را خراب ميكند. در مورد اتفاقات روزانه خود با كودكانتان صحبت كنيد، همان طور كه از آنها انتظار داريد وقايع مدرسه، زمين بازي و ... را براي شما تعريف كنند. با زباني با آنها ارتباط برقرار كنيد كه بفمند؛ به گونهاي با آنها ارتباط برقرار كنيد كه از شما درست زندگي كردن را بياموزند.
بصيرت داشته باشيد: گامها را با كودك نوپايتان تنظيم كنيد. اگر فرزندتان اصرار دارد خودش بند كفشهايش را ببندد و شما نگران گذشت زمان و ترافيك هستيد، از او بخواهيد اين كار را در خودرو يا در مسير رفتن به مدرسه، انجام دهد.
آرامش خود را حفظ كنيد: كليد اصلي حفظ آرامش اين است كه نبايد بلافاصله عكسالعمل نشان دهيد. اگر بلافاصله عصباني شويد ديگر كنترلي بر امور نخواهيد داشت. صبر كنيد، در مورد مشكل فكر كنيد و تصميم بگيريد كه چه بگوييد و چگونه رفتار كنيد. بعد از اين كه به طوركامل موضوع را تجزيه و تحليل كرديد با فرزندتان در مورد احساسي كه در آن زمان داشتيد، صحبت كنيد. بگذاريد او بداند شما چه فكر ميكنيد. انتظارات واقعي داشته باشيد: پروفسور گري والترز، استاد روانشناسي ميگويد: «انتظارات ما در مورد رفتار كودك گاهي اوقات خارج از محدوده رشد ظرفيت ذهني اوست.» اگر انتظارات خود را به او تحميل كنيد، اعتماد به نفس او را از بين خواهيد برد و احساس ناامني را در او افزايش ميدهيد.
به آنها قدرت مانور دهيد: اگر فرزند شما اصرار دارد كاري را انجام دهد كه شما با آن موافق نيستيد، با آرامش كامل دلايل مخالفت خود را براي او توضيح دهيد، سپس به او زمان دهيد كه به حرفهاي شما فكر كند. تجزيه و تحليل موضوع در مقايسه با مجبور كردن كودك به انجام آنچه شما ميخواهيد صددرصد نتيجه بهتري خواهد داد. البته والدين بايد در تصميمهاي خود محكم و استوار باشند؛ اما مجبور كردن كودكان به انجام كارهايي كه موافق ميلشان نيست، عواقب بدي در پي دارد.
فراموش نكنيد، به هر شكلي كه شما عصبانيت خود را بروز دهيد، يك الگوي رفتاري براي بروز احساسات كودكان هستيد. به خود كمك كنيد تا به فرزندانتان كمك كرده باشيد. به مواقعي فكر كنيد كه در مقابل مدير يا همكارانتان خشم خود را كنترل كنيد. اگر شما ميتوانيد صبور باشيد پس چرا با عشقهاي كوچك زندگيتان اين گونه نباشيد. آموزشهايي كه با صبر و حوصله ارائه شود، خيلي زود به وسيله كودكان فراگرفته ميشود.
همه ما در دوران کودکيمان داستان شنل قرمزي که گرگ مادربزرگاش را با دندانهاي بزرگ ميخورد، کدو قلقلهزن که شير و گرگ و پلنگ براي خوردناش جلوي او را ميگيرند، خاله سوسکه که همسرش آقا موشه توي ديگ آش ميافتد و ميميرد، شنگول و منگول که گرگ مدام به خانهشان سر ميزند و يکي از برهها را ميخورد و ... را شنيدهايم. گاهي داستانهاي کودکان مملو از صحنههاي ترسناکي است که حتي والدين برخي اوقات دو به شک ميشوند که آن را بيان کنند يا نه و اينکه آيا بيان اين صحنهها سبب نميشود کودکان کابوس ببينند؟!
چرا داستانهاي کودکان صحنههاي ترسناک دارد؟
برعکس آنچه ما گمان ميکنيم بچهها اين قسمت داستانها را بيش از ساير قسمتها دوست دارند. هر چه اين بخشها را پررنگتر کنيم بيشتر به داستان جذب ميشوند اما آيا ميدانيد چرا؟ چون شادي، غم و ترس جزو احساسات اصلي و ضروري براي بزرگ شدن کودکان است. ترسيدن کودکان از هيولاها، جادوگران، دزدان، حيوانات وحشي و ... خوب است، به شرطي که بتوانند همه آنها را شکست دهند و درنهايت داستان پيروز باشند. اگر توجه کرده باشيد در اکثر داستانهاي مربوط به کودکان مردن از گرسنگي، بيسرپرست ماندن، ماندن در تاريکي شب، ماندن در ميانه جنگل، گرفتار شدن به دست غريبهها و ... وجود دارد و کودک با شنيدن آنها ترس از جدايي از آنچه دوست دارد و حياتاش وابسته به آنهاست، يعني جدايي از والدين را حس ميکند. هدف اصلي اين داستانها کانالبندي ترسها و از بين بردن تدريجي آن به کمک تخيل است. کودک با شخصيت داستانها همزادپنداري کرده و خود را نزديک به او حس ميکند. در واقع صحنههاي ترسناک داستان، ترس خوابيده در عمق وجود کودک را بيرون کشيده و با تبديل کردن کودک به يک قهرمان او را وادار به شکست دادن ترسهايش ميکند. به همين دليل است که تمامي بچهها در هر عصري علاقه زيادي به داستان شنل قرمزي، بندانگشتي، سفيدبرفي و سيندرلا دارند.
ترسهاي موجود در کتابهاي کودکان سبب ايجاد کابوس در کودکان نميشود چون در تمامي داستانها پايان خوبي وجود دارد. در ضمن در هر داستاني کودک آموزههايي را مييابد که باعث حل مشکلات و رهايي از موقعيتهاي خطرناک شده است.با پيروز شدن قهرمان داستان بر ترسها، کودک اعتماد به نفس خود را پيدا ميکند و ياد ميگيرد چگونه در زندگي با ترس بايد مقابله کرد. اين تنها در مورد داستانها صادق نيست.
* وقتي کودک ماسک ترسناک به صورت ميزند!
اگر توجه کرده باشيد کودکان علاقه زياد به انتخاب ماسکهاي وحشتآور دارند. درواقع آنها با گذاشتن اين ماسکها روي صورت بدون آنکه احساس متهم بودن داشته باشند احساسات منفي، عصبانيت و خشونت خود را به والديني که مدام به آنها «نه» ميگويند يا برادر بزرگتري که آنها را از بازي کردن بازميدارد، نشان ميدهند.
* جذابترين بازيها، بازيهاي ترسناک است
جالب است بدانيد به همان اندازه که بچهها به شنيدن داستانهاي دلهرهآور علاقه دارند بازيهاي هيجانآور که آنها را بترساند را هم دوست دارند. گرگام به هوا، قايم موشک از جمله بازيهاي اضطرابآور است که در هر لحظه از آن کودک احساس ترس و نگراني کرده و مدام جيغ ميزند. در بازي قايم موشک کودک براي فرار از والدين خود را در جايي پنهان ميکند و در عين حال که ميداند نبودن او والدين را نگران ميکند خود نيز احساس تنهايي و رهاشدگي را پيدا کرده و به اين ترتيب تا حدي بر ترس از جدايي غلبه ميکند. در گرگام به هوا از تهديدهاي احتمالي ميگريزد تا خود را نجات دهد. تمام اين بازيها نه تنها نشاط را در کودکان ايجاد ميکند بلکه حساب شده و تربيتي هستند. آنها کودکان را ميترسانند چون ذات کودک ترسيدن را ميپسندد. خطرهاي فانتزي به او کمک ميکنند بر ترس غلبه کرده و اعتماد به نفس پيدا کند.
منبع: Parents
به نقل از سلامتيران