04-18-2015, 02:45 AM
زندگینامه دوروتی پارکر (نویسنده ، شاعر)
دوروتی پارکر، نویسنده آمریکایی داستان های کوتاه، نثر و نقد، به خاطر طبع طعنه آمیز و تند و تیزش شهرت یافت.
دوروتی پاركر در داستان های كوتاهش تكیه بر تك گویی های نمایشی دارد. این داستان ها همه از ضربآهنگی خاص پیروی می كنند . طنز گزنده و نگاه مشكوك او به روابط انسانی ، انگیزه دراماتیك داستان ها یش را پررنگ تر می كند .
اشعار دوروتی پارکر
زمانی که من صادق ئ جوان بودم
اتفاق بدی برایم افتاد ،
یک نفر قلبم را شکست
و مرا تنها گذاشت
اما اتفاق بدتر ، زمانی بود که من بزرگتر شدم
و قلب کسی را شکستم
عشق گاهی نفرین است
و شکستن قلب عاشق
بدترین نفرین...
*****
در هجوم وحشی باد كویر
نفس شعله افروخته ای می گیرد
ساقه ای می شكند
غنچه سرخ دلش می گیرد
و صدایی است كه در زمزمه ی باد
مرا می گوید:
خشت در خانه ی آب می میرد
دلم از غربت خود می گیرد
******
خورشید تیره شد
و ماه سیاه شد ،
چون من عاشق او شدم
و او عاشق من نشد ...
****
در هجوم وحشی باد كویر
نفس شعله افروخته ای می گیرد
ساقه ای می شكند
غنچه سرخ دلش می گیرد
و صدایی است كه در زمزمه ی باد
مرا می گوید:
خشت در خانه ی آب می میرد
دلم از غربت خود می گیرد
****
چرا وقتی در رم هستم
بازگشت به میهن ام را انتظار می کشم،
اما وقتی در سرزمین بومی خود به سر می برم
روح من شیفته و شیدای حضور در ایتالیاست؟
و چرا، عشق من، سرورم، وقتی با تو هستم،
به شدت خسته و بی حوصله ام،
اما وقتی برمی خیزی و ترکم می کنی،
برای دیدار مجدد تو، با تمام وجود فریاد می کشم.
دوروتی پاركر در داستان های كوتاهش تكیه بر تك گویی های نمایشی دارد. این داستان ها همه از ضربآهنگی خاص پیروی می كنند . طنز گزنده و نگاه مشكوك او به روابط انسانی ، انگیزه دراماتیك داستان ها یش را پررنگ تر می كند .
اشعار دوروتی پارکر
زمانی که من صادق ئ جوان بودم
اتفاق بدی برایم افتاد ،
یک نفر قلبم را شکست
و مرا تنها گذاشت
اما اتفاق بدتر ، زمانی بود که من بزرگتر شدم
و قلب کسی را شکستم
عشق گاهی نفرین است
و شکستن قلب عاشق
بدترین نفرین...
*****
در هجوم وحشی باد كویر
نفس شعله افروخته ای می گیرد
ساقه ای می شكند
غنچه سرخ دلش می گیرد
و صدایی است كه در زمزمه ی باد
مرا می گوید:
خشت در خانه ی آب می میرد
دلم از غربت خود می گیرد
******
خورشید تیره شد
و ماه سیاه شد ،
چون من عاشق او شدم
و او عاشق من نشد ...
****
در هجوم وحشی باد كویر
نفس شعله افروخته ای می گیرد
ساقه ای می شكند
غنچه سرخ دلش می گیرد
و صدایی است كه در زمزمه ی باد
مرا می گوید:
خشت در خانه ی آب می میرد
دلم از غربت خود می گیرد
****
چرا وقتی در رم هستم
بازگشت به میهن ام را انتظار می کشم،
اما وقتی در سرزمین بومی خود به سر می برم
روح من شیفته و شیدای حضور در ایتالیاست؟
و چرا، عشق من، سرورم، وقتی با تو هستم،
به شدت خسته و بی حوصله ام،
اما وقتی برمی خیزی و ترکم می کنی،
برای دیدار مجدد تو، با تمام وجود فریاد می کشم.