02-16-2019, 02:03 AM
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه فرداست
وجودم از تمنای تو سرشار است
زمان در بستر شب خواب و بیدار است
هوا آرام، شب خاموش، راه آسمان ها باز
خیالم چون کبوترهای وحشی می کند پرواز
سراپا چشم خواهم شد
تو را در بازوان خویش خواهم دید
سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد
تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت
برایت شعر خواهم خواند،برایم شعر خواهی خواند
تبسم های شیرین تورا با بوسه خواهم چید
همه اندیشه ام اندیشه فرداست
وجودم از تمنای تو سرشار است
زمان در بستر شب خواب و بیدار است
هوا آرام، شب خاموش، راه آسمان ها باز
خیالم چون کبوترهای وحشی می کند پرواز
سراپا چشم خواهم شد
تو را در بازوان خویش خواهم دید
سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد
تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت
برایت شعر خواهم خواند،برایم شعر خواهی خواند
تبسم های شیرین تورا با بوسه خواهم چید
ما یار بجز خالق غمخوار نداریم
ما شاخ درختیم پر از میوه توحید
هر ناخلفی سنگ زند باک نداریم
درویش و فقیریم در این گوشه دنیا
با خوب و بد خلق جهان کار نداریم
ما مست صبوحیم ز میخانه وحدت
حاجت به می و باده و خمار نداریم
ما همچو هماییم به اوج فلک عشق
چو زاغ گذر بر سر مردار نداریم
Agent3-01 (2019-02-16 02:47)