نوکر بادمجان به كسانی كه به اقتضای زمان در زندگی خود تابع هیچ اصل و اساس معقولی نیستند و هر طرف که منافعشان باشد به همان سوی می روند،اطلاق می شود.
سلطان محمود را در هنگام گرسنگی بادمجان بورانی پیش آوردند ، خوشش آمد و گفت : بادمجان طعامی است خوش .
ندیمی در مدح بادمجان فصلی پرداخت و چون سیر شد گفت : بادنجان چیز خیلی مضری است
ندیم ، باز در مضرت بادمجان مبالغتی تمام كرد . سلطان گفت : ای مردك نه این زمان كه مدحش می گفتی ؟ گفت : من ندیم توام نه ندیم بادمجان ، مرا چیزی باید گفت كه ترا خوش آید نه بادمجان را .
ندیمی در مدح بادمجان فصلی پرداخت و چون سیر شد گفت : بادنجان چیز خیلی مضری است
ندیم ، باز در مضرت بادمجان مبالغتی تمام كرد . سلطان گفت : ای مردك نه این زمان كه مدحش می گفتی ؟ گفت : من ندیم توام نه ندیم بادمجان ، مرا چیزی باید گفت كه ترا خوش آید نه بادمجان را .
برگرفته از:رساله دلگشادیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
عبید زاكانی
عبید زاكانی
آب از سرچشمه گل آلود است، مصداق بی کفایتی و تدبیر نادرست شخصی که در رأس آن امور است، سرچشمه می گیرد؛ چرا که تا آب از سرچشمه گل آلود نباشد، تیرگی به آن نمی گذرد و زلالی و روانی آن حفظ می شود.
ضرب المثل آب از سرچشمه گل آلود است، از زبان بیگانه به فارسی ترجمه شده است.
●خلفای اموی جمعا ١۴ نفر بوده اند که ازسال ۴١ تا ١٣۶ هجری درسرزمین پهناور اسلامی خلافت کرده اند. در میان ایشانهیچ یک در مقام فضیلت و تقوی همتای خلیفه ی هشتم، عمر بن عبداعزیز، نبودهاست. این خلیفه تعالیم اسلامی را تمام و کمال اجراء می کرده است؛ دورانکوتاه خلافتش توام با عدل و داد بود و بدون تکلف و تجمل زندگی می کرد.
روزی این خلیفه از عربی شامی پرسید : عاملان من در دیار شما چه می کنند و رفتارشان چه گونه است ؟
عربشامی با تبسمی رندانه جواب داد : « اذا طابت العین، عذبت الانهار » ،یعنی چون آب در سرچشمه صاف و زلال باشد، در نهرها و جویبارها نیز صاف وزلال خواهد بود.(1)
● میرخواند این سخن را از افلاطون می داند که فرمود: پادشاهمانند جوی بسیار بزرگ آب است که به جوی های کوچک منشعب می شود. پس اگر آنجوی بزرگ شیرین باشد، آب جوی های کوچک را بدان منوال توان یافت و اگر تلخباشد، همچنان.(2)
●فریدالدین عطارنیشابوری این سخن را به عارف عالیقدر ابو علی شقیق بلخی نسبت می دهد کهچون قصد کعبه کرد و به بغداد رسید، هارون ارشید او را بخواند و گفت : مراپندی ده ! شقیق ضمن مواعظ حکیمانه گفت : تو چشمه ای و عمال جوی ها. اگرچشمه روشن بود، تیرگی جوی ها زیان ندارد، اما اگر چشمه تاریک بود، بهروشنی جوی هیچ امید نبود.
در هر صورت این سخن از هرکس و هر کشوریباشد، ابتدا به زبان عرب در آمده و ار آن جا به زبان فارسی منتقل گردیدهاست. ولی به مصداق " الفضل للمتقدم " باید ریشه ی عبارت بالا را از گفتارافلاطون دانست که بعد ها متاخران آن را به صور و اشکال مختلف در آورده اند.(3)