فلسفه چیست؟ در مورد آن توضیح دهید و شیوه فراگیری و منابع یادگیری آن را شرح دهید.
این لفظ ریشه یونانی دارد و مصدر جعلی کلمه "فیلوسوفیا" است. کلمه فیلوسوفیا مرکّب از دو کلمه "فیلو" و "سوفیا" است. کلمه فیلو به معنای دوستداری و کلمه سوفیا به معنای دانایی است، پس کلمه فیلوسوفیا به معنای دوستداری ـ دانایی است.(1)افلاطون و ارسطو را "فیلوسوفس" یعنی دوستدار دانایی معرفی میکنند. بنابراین کلمه فلسفه که مصدر جعلی عربی است، به معنای فیلسوف گری است.گفتهاند اوّلین کسی که خود را فیلسوف نامید، سقراط بود و در آن زمان این کلمه به معنای دوستدار دانایی به کار میرفت، ولی کم کم به مفهوم دانشمند ارتقا یافت و به تدریج پس از ارسطو این اصطلاح رائج و شایع گردید.(2)معنای اصطلاحی فلسفه:در این جا مقصود، معنای اصطلاحی این واژه به معنایی است که نخست در یونان قدیم و سپس در حوزههای فلسفی تا روزگار ما مطرح بوده است، نه برخی معانی و اصطلاحات آن در اروپای جدید.فلسفه در اصطلاح به دو معنا به کار رفته است: اصطلاح عام و خاص.فلسفه در اصطلاح عام:فلسفه در اصطلاح عام به معنای مطلق علوم عقلی در مقابل علوم نقلی میباشد. بنابراین منطق، ریاضیات، طبیعیات و مباحث مربوط به مبدأ و معاد را شامل میشود. ابن خلدون میگوید: "علوم عقلی علومی هستند که برای انسان از آن نظر که دارای فکر و اندیشه است، طبیعی به شمار میروند و به علوم فلسفی و حکمی نامیده میشوند. ابن علوم مشتمل بر چهار علم است: منطق، طبیعی، الهی و علم مقادیر که خود بر چهار قسم میشود: هندسه، علم اعداد(حساب)، موسیقی، هیئت".(3)فیلسوف شهید مطهری نیز در این باره فرمودهاند: "فلسفه در اصطلاح شایع مسلمانان نام یک فن و دانش خاص نیست. همه دانشهای عقلی را در مقابل دانشهای نقلی (از قبیل لغت، نحو، صرف، معانی، بیان، بدیع، عروض، تفسیر، حدیث، فقه، اصول فقه) تحت عنوان کل فلسفه نام میبردند. بنابراین اصطلاح فیلسوف شدن یعنی جامع همه علوم غیر نقلی شدن".(4)مقصود از فلسفه در اصطلاح خاص، بخش خاصی از علوم غیر عقلی است که از آن به فلسفهاولی ، علم اعلی، علم کلی، الهیات و ما بعد الطبیعه (متافیزیک) یاد میشود.(5)ب) فلسفه در اصطلاح خاصبرای فلسفه در اصطلاح خاص تعاریف گوناگونی شده، یکی از تعاریف آن است که فلسفه علمی است که از حالات و خواص "موجود بما هو موجود" بحث میکند. امتیاز فلسفه از علوم دیگر این است که فلسفه از هستی به طور مطلق بحث میکند، ولی علوم دیگر درباره هستی خاص و مقید بحث میکند، مثلاً در روان شناس درباره روان و حالات روحی انسان بحث میشود. در فیزیولوژی درباره بدن و اعضا و جهازات دستگاه بدن و چگونگی کار آنها سخن به میان میآید. در هیئت بحث درباره کرات آسمانی، و همین طور زیستشناسی، فیزیک، شیمی، حساب، هندسه، جغرافیا، تاریخ، جامعهشناسی و غیره، که هر یک درباره موجود و امری خاص بحث میکنند. تنها فلسفه است که موجود مطلق را مورد توجه قرار داده و قوانین عام آن را بیان میکند، یعنی بیان میکند این امور مختلف که در علوم از آنها تحقیق میشود و امور دیگر آیا وجود دارند یا خیر؟ آیا اصل در آنها حرکت است یا ثبات؟ آیا رابطه عِلّی و معلومی در تمام هستی بر قرار است؟مسائلی مانند موجودات یا ممکن اند یا واجب؛ یا مجردند یا مادی و ممکنات یا جوهرند یا عَرَض و... .اگر جهان هستی را به بدن انسان تشبیه کنیم، فرق میان فلسفه و علوم دیگر این است که فلسفه درباره احکام مربوط به کل بدن انسان بحث میکند، مثل این که بدن از کی به وجود آمده است و تا کی ادامه مییابد؟ آیا اندام وحدت واقعی دارد و کثرت اعضا کثرت ظاهری و غیر حقیقی است یا وحدتش اعتباری است و از حد وابستگی ماشینی یعنی وحدت مشاعی تجاوز نمیکند؟ آیا اندام در مجموع خود هدفی را تعقیب میکنند یا موجودی است بی هدف؟ اما علوم درباره خواص و احکام مربوط به هر یک از اعضای بدن بحث میکند. بنابراین در مقام تشبیه باید گفت: فلسفه یعنی اندامشناسی و علوم یعنی عضوشناسی.(6)شیوه فراگیری فلسفه برای فراگیری فلسفه دو شیوه وجود دارد: اجمالی و تفصیلی.قبل از بیان دو طریق، ذکر این نکته لازم است که فراگیری علوم نیازمند استاد است، به ویژه فلسفه که در غایت دشواری است.شیوه اجمالی عبارت است از یادگیری علم منطق که مقدمه فراگیری فلسفه است، بعد کتب فارسی که در زمینه فلسفه نگارش یافته است، به ترتیبی که در ذیل میآوریم:1- آشنایی با علوم اسلامی، استاد مطهری، قسمت منطق و فلسفه، یا سایر کتبی که در زمینه منطق است.2- آموزش فلسفه، استاد مصباح یزدی، دو جلد.3- اصول فلسفه و روش رئالیسم، استاد شهید مرتضی مطهری.4- درسهای الهیّات شفا، استاد مطهری.5- مقالات فلسفی، استاد مطهری.این کتب همه به زبان فارسی نگارش یافته اما به دلیل طرح مباحث اصلی فلسفه (هر چند به طور خلاصه) محتوای سنگین دارد و فهم آن دشوار است.شیوه تفصیلی که اکنون در حوزههای علمیه بدان عمل میشود، ابتدا یک دوره منطق خوانده میشود که کتابهای المنطق،(7) یا جوهر الفضیه است، بعد کتابهای فلسفی ذیل خوانده میشود:1- آشنایی با علوم اسلامی، استاد مطهری، قسمت فلسفه.2- بدایه الحکمه، علامه طباطبایی(ره).3- نهایه الحکمه، " " " (ره).4- اسفار اربعه، مرحوم ملا صدرای شیرازی، 9 جلد که جلدهای یک تا سه و هفت تا نهم مهم میباشد.5- الهیات شفا، بوعلی سینا.6- شواهد الربوبیه، حکمةالاشراق و شرح آن و... .در کنار این کتب از شرحهای فارسی و عربی کتابهای فوق استفاده میشود.میتوانید از طریق شرکت در آزمون دانشگاه دولتی و آزاد در رشته فلسفه مشغول به تحصیل شوید و میتوانید از نوارهای درسی فلسفه استفاده نمایید.پی نوشتها: 1. ملل و نحل شهرستانی، ج 2، ص 58.2. منطق و فلسفه، انتشارات صدرا، ص 125.3. مقدمه ابن خلدون، ص 478.4. منطق و فلسفه، ص 127.5. همان، ص 128.6. همان، ص 130.7. المنطق، شیخ محمد رضا مظفر.
این لفظ ریشه یونانی دارد و مصدر جعلی کلمه "فیلوسوفیا" است. کلمه فیلوسوفیا مرکّب از دو کلمه "فیلو" و "سوفیا" است. کلمه فیلو به معنای دوستداری و کلمه سوفیا به معنای دانایی است، پس کلمه فیلوسوفیا به معنای دوستداری ـ دانایی است.(1)افلاطون و ارسطو را "فیلوسوفس" یعنی دوستدار دانایی معرفی میکنند. بنابراین کلمه فلسفه که مصدر جعلی عربی است، به معنای فیلسوف گری است.گفتهاند اوّلین کسی که خود را فیلسوف نامید، سقراط بود و در آن زمان این کلمه به معنای دوستدار دانایی به کار میرفت، ولی کم کم به مفهوم دانشمند ارتقا یافت و به تدریج پس از ارسطو این اصطلاح رائج و شایع گردید.(2)معنای اصطلاحی فلسفه:در این جا مقصود، معنای اصطلاحی این واژه به معنایی است که نخست در یونان قدیم و سپس در حوزههای فلسفی تا روزگار ما مطرح بوده است، نه برخی معانی و اصطلاحات آن در اروپای جدید.فلسفه در اصطلاح به دو معنا به کار رفته است: اصطلاح عام و خاص.فلسفه در اصطلاح عام:فلسفه در اصطلاح عام به معنای مطلق علوم عقلی در مقابل علوم نقلی میباشد. بنابراین منطق، ریاضیات، طبیعیات و مباحث مربوط به مبدأ و معاد را شامل میشود. ابن خلدون میگوید: "علوم عقلی علومی هستند که برای انسان از آن نظر که دارای فکر و اندیشه است، طبیعی به شمار میروند و به علوم فلسفی و حکمی نامیده میشوند. ابن علوم مشتمل بر چهار علم است: منطق، طبیعی، الهی و علم مقادیر که خود بر چهار قسم میشود: هندسه، علم اعداد(حساب)، موسیقی، هیئت".(3)فیلسوف شهید مطهری نیز در این باره فرمودهاند: "فلسفه در اصطلاح شایع مسلمانان نام یک فن و دانش خاص نیست. همه دانشهای عقلی را در مقابل دانشهای نقلی (از قبیل لغت، نحو، صرف، معانی، بیان، بدیع، عروض، تفسیر، حدیث، فقه، اصول فقه) تحت عنوان کل فلسفه نام میبردند. بنابراین اصطلاح فیلسوف شدن یعنی جامع همه علوم غیر نقلی شدن".(4)مقصود از فلسفه در اصطلاح خاص، بخش خاصی از علوم غیر عقلی است که از آن به فلسفهاولی ، علم اعلی، علم کلی، الهیات و ما بعد الطبیعه (متافیزیک) یاد میشود.(5)ب) فلسفه در اصطلاح خاصبرای فلسفه در اصطلاح خاص تعاریف گوناگونی شده، یکی از تعاریف آن است که فلسفه علمی است که از حالات و خواص "موجود بما هو موجود" بحث میکند. امتیاز فلسفه از علوم دیگر این است که فلسفه از هستی به طور مطلق بحث میکند، ولی علوم دیگر درباره هستی خاص و مقید بحث میکند، مثلاً در روان شناس درباره روان و حالات روحی انسان بحث میشود. در فیزیولوژی درباره بدن و اعضا و جهازات دستگاه بدن و چگونگی کار آنها سخن به میان میآید. در هیئت بحث درباره کرات آسمانی، و همین طور زیستشناسی، فیزیک، شیمی، حساب، هندسه، جغرافیا، تاریخ، جامعهشناسی و غیره، که هر یک درباره موجود و امری خاص بحث میکنند. تنها فلسفه است که موجود مطلق را مورد توجه قرار داده و قوانین عام آن را بیان میکند، یعنی بیان میکند این امور مختلف که در علوم از آنها تحقیق میشود و امور دیگر آیا وجود دارند یا خیر؟ آیا اصل در آنها حرکت است یا ثبات؟ آیا رابطه عِلّی و معلومی در تمام هستی بر قرار است؟مسائلی مانند موجودات یا ممکن اند یا واجب؛ یا مجردند یا مادی و ممکنات یا جوهرند یا عَرَض و... .اگر جهان هستی را به بدن انسان تشبیه کنیم، فرق میان فلسفه و علوم دیگر این است که فلسفه درباره احکام مربوط به کل بدن انسان بحث میکند، مثل این که بدن از کی به وجود آمده است و تا کی ادامه مییابد؟ آیا اندام وحدت واقعی دارد و کثرت اعضا کثرت ظاهری و غیر حقیقی است یا وحدتش اعتباری است و از حد وابستگی ماشینی یعنی وحدت مشاعی تجاوز نمیکند؟ آیا اندام در مجموع خود هدفی را تعقیب میکنند یا موجودی است بی هدف؟ اما علوم درباره خواص و احکام مربوط به هر یک از اعضای بدن بحث میکند. بنابراین در مقام تشبیه باید گفت: فلسفه یعنی اندامشناسی و علوم یعنی عضوشناسی.(6)شیوه فراگیری فلسفه برای فراگیری فلسفه دو شیوه وجود دارد: اجمالی و تفصیلی.قبل از بیان دو طریق، ذکر این نکته لازم است که فراگیری علوم نیازمند استاد است، به ویژه فلسفه که در غایت دشواری است.شیوه اجمالی عبارت است از یادگیری علم منطق که مقدمه فراگیری فلسفه است، بعد کتب فارسی که در زمینه فلسفه نگارش یافته است، به ترتیبی که در ذیل میآوریم:1- آشنایی با علوم اسلامی، استاد مطهری، قسمت منطق و فلسفه، یا سایر کتبی که در زمینه منطق است.2- آموزش فلسفه، استاد مصباح یزدی، دو جلد.3- اصول فلسفه و روش رئالیسم، استاد شهید مرتضی مطهری.4- درسهای الهیّات شفا، استاد مطهری.5- مقالات فلسفی، استاد مطهری.این کتب همه به زبان فارسی نگارش یافته اما به دلیل طرح مباحث اصلی فلسفه (هر چند به طور خلاصه) محتوای سنگین دارد و فهم آن دشوار است.شیوه تفصیلی که اکنون در حوزههای علمیه بدان عمل میشود، ابتدا یک دوره منطق خوانده میشود که کتابهای المنطق،(7) یا جوهر الفضیه است، بعد کتابهای فلسفی ذیل خوانده میشود:1- آشنایی با علوم اسلامی، استاد مطهری، قسمت فلسفه.2- بدایه الحکمه، علامه طباطبایی(ره).3- نهایه الحکمه، " " " (ره).4- اسفار اربعه، مرحوم ملا صدرای شیرازی، 9 جلد که جلدهای یک تا سه و هفت تا نهم مهم میباشد.5- الهیات شفا، بوعلی سینا.6- شواهد الربوبیه، حکمةالاشراق و شرح آن و... .در کنار این کتب از شرحهای فارسی و عربی کتابهای فوق استفاده میشود.میتوانید از طریق شرکت در آزمون دانشگاه دولتی و آزاد در رشته فلسفه مشغول به تحصیل شوید و میتوانید از نوارهای درسی فلسفه استفاده نمایید.پی نوشتها: 1. ملل و نحل شهرستانی، ج 2، ص 58.2. منطق و فلسفه، انتشارات صدرا، ص 125.3. مقدمه ابن خلدون، ص 478.4. منطق و فلسفه، ص 127.5. همان، ص 128.6. همان، ص 130.7. المنطق، شیخ محمد رضا مظفر.
سؤالاتی از قبیل اینکه:
اعتبار یک استدلال به چه معناست؟
مراد از استنتاج یک گزاره از گزارهٔ دیگر چیست؟
صدق منطقی یک گزاره چه معنایی میدهد؟
چگونه میتوان یک استدلال معتبر یا یک صدق منطقی را شناخت؟
کدام نظامهای صوری، منطق محسوب میگردند و چرا؟[۱]
این رشته با منطق، فلسفه زبان و معرفت شناسی پیوندی نزدیک دارد.
برخی از چهرههای برجستهٔ جهانی این شاخهٔ فلسفه عبارتند از: فرگه، راسل، کواین، تارسکی، دیویدسون، استراوسون و کریپکی.
این رشته در ایران در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا تدریس میشود.