میرم پشت بوم اسمونو نگا میکنم بعضی وقتا هم گریه هم میکنم
مهمان نميتواند عکس هاروببيند براي ثبت نام اينجا کليک کنيد
گاه شده است
دست درازی به احساسمان کرده ایم
احساسی ک از ته وجودمان است
حسی که تمام درد های زندگی و شادی هایش را بیان می کند
جایی که تمام عشق
محبت
عدالت
شجاعت
حسادت
ترحم
تنفر
لذت
شیطنت و... ایجاد می شود
آن جایی که عشق مانند یک انگشتر قاجار می ارزد
آن جایی که خورده شیشه های زندگی مدفون می شوند تا روزی حسی را زخمی کند
آری قلب
چیزیست به پهنای وجود و با هزار جنس
از سنگ تا نور
آری قلب آن است که شادی را حس و غم را درک و نبودن را تجربه می کند
و...
باید زودتر از اینا می گفتم ولی خب ماهی را هر وقت از اب بگیری دیر نیست
علت زدن این تایپیک این هست که یکی از رفیقا من داستان نویس هست
و برای شخصیت پردازیش دنبال رفتارهای خاص توی مواقع ناراحتی می گشت.