نمایش نسخه قابل چاپ
ارسال این موضوع به دوستان
View the Last Post of this Thread
Giving the Most Point to this Thread
اشتراک در موضوع
10-22-2015, 07:23 PM
(آخرین تغییر در ارسال: 10-22-2015, 07:24 PM توسط ─═हई╬ வ!ЯЗஐஇ ╬ईह═─.)
محرم سال1389
زبان حال:اززبان حضرت حسین ع
بند اول
َ
خونابه های لبتو میشورم با اشکام...عباس خاکستر چشم تورو میگیرم با دستام ...عباس
خدانگهداره زینب رو...اگه نبود می مردم عصای بال و پرم میشد...وقتی زمین می خوردم
ای سقا...حکایتیه پهلویت
ای سقا...شکستگیه ابرویت
ای سقا...چرا بریده بازویت؟!
باشه...کنارحیدر...کنارمادر...رفتی..منوتنهاگذاشتی
باشه...عباس خوبم...تو بی برادر...رفتی..منوتنهاگذاشتی
***
بنددوم
دریای غیرت پاشو که تنهاعلمداری...عباس تو اوج غربت منو که تنها نمیذاری؟!...عباس
امیره عشق سپاه من...اگه بری میمیرم یل رشیدم بدون تو...خزون میشه تقدیرم
ای بابا...اگه تو هم بری عباس
ای بابا...حسین خیمه بره؛تنهاس
ای بابا...چکارکنم؟؛ربابه دریاس
باشه...برای رفتن..پیش ربابه..نیستی..منو تنهاگذاشتی
باشه..حالا که علی..بی تابه آبه..نیستی..منوتنهاگذاشتی
بندسوم
شرط وفا این نبودش؛ای یار ودلدارم...عباس رفتی سفر تنها شدم؛سقا وسردارم...عباس
میگه رقیه آب نمیخوام بگو عموبرگرده بیاببین که اهل حرم..چه دلهاشون پر درده
عباسم...چشم ترت ؛گل پرپر
عباسم...فرق سرت ؛مثل حیدر
عباسم...بال و پرت؛ مثل مادر
باشه...بازن وبچه...میون دشمن..عباس..منوتنهاگذاشتی
باشه...دشمنای ما..حیاندارن..عباس..منو تنهاگذاشتی
شاعر:علیرضا(خادم الزهرا س )
زبان حال:اززبان حضرت حسین ع
بند اول
َ
خونابه های لبتو میشورم با اشکام...عباس خاکستر چشم تورو میگیرم با دستام ...عباس
خدانگهداره زینب رو...اگه نبود می مردم عصای بال و پرم میشد...وقتی زمین می خوردم
ای سقا...حکایتیه پهلویت
ای سقا...شکستگیه ابرویت
ای سقا...چرا بریده بازویت؟!
باشه...کنارحیدر...کنارمادر...رفتی..منوتنهاگذاشتی
باشه...عباس خوبم...تو بی برادر...رفتی..منوتنهاگذاشتی
***
بنددوم
دریای غیرت پاشو که تنهاعلمداری...عباس تو اوج غربت منو که تنها نمیذاری؟!...عباس
امیره عشق سپاه من...اگه بری میمیرم یل رشیدم بدون تو...خزون میشه تقدیرم
ای بابا...اگه تو هم بری عباس
ای بابا...حسین خیمه بره؛تنهاس
ای بابا...چکارکنم؟؛ربابه دریاس
باشه...برای رفتن..پیش ربابه..نیستی..منو تنهاگذاشتی
باشه..حالا که علی..بی تابه آبه..نیستی..منوتنهاگذاشتی
بندسوم
شرط وفا این نبودش؛ای یار ودلدارم...عباس رفتی سفر تنها شدم؛سقا وسردارم...عباس
میگه رقیه آب نمیخوام بگو عموبرگرده بیاببین که اهل حرم..چه دلهاشون پر درده
عباسم...چشم ترت ؛گل پرپر
عباسم...فرق سرت ؛مثل حیدر
عباسم...بال و پرت؛ مثل مادر
باشه...بازن وبچه...میون دشمن..عباس..منوتنهاگذاشتی
باشه...دشمنای ما..حیاندارن..عباس..منو تنهاگذاشتی
شاعر:علیرضا(خادم الزهرا س )
![[-]](http://www.koreafan.eu/images/collapse.png)
کاربرانی که این پست را پسندیده اند:Agent3-01 (2015-10-22 21:11), jessy (2015-10-22 21:44), zuko (2015-10-22 23:42), اوپــا جـونـگ ڪـی (2015-10-23 00:15)
عموم همیشه میره با آب بر می گرده
همه ازش میترسن آخه اون خیلی مرده
عموم همیشه پای حرفاش به من می مونه
وقتی که خواب ندارم واسم قصه میخونه
........
Agent3-01 (2015-10-22 21:10), jessy (2015-10-22 21:44), zuko (2015-10-22 23:42), اوپــا جـونـگ ڪـی (2015-10-23 00:15)