اوپــا جـونـگ ڪـی محبوب ترین کاربر انجمن
تنها کسی انتخاب میشود که برترین ارسال کننده روز ، هفته و ماه باشد .

آدرس

آدرس فعلی سایت koreafan.eu است در صورت بروز هر مشکل آدرس بعدی koreafan.. میباشد .

ساماندهي

انجمن کره فن در ستاد ساماندهي پايگاه هاي اينترنتي ثبت شد تاپیک

گروه تلگرام انجمن

گروه تلگرامی انجمن برای اطلاع رسانی از مشکلات انجمن و درخواست ها لطفا عضو بشین کلیک کنید



کتاب نخوانید، هیچ چیز نمی شود ...!!!
زمان کنونی: 03-27-2023، 11:52 AM
کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان
نویسنده: !!Maryam!!
آخرین ارسال: فاطمهss
پاسخ 3
بازدید 1455

امتیاز موضوع:
  • 3 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

[-]
کلمات کلیدی
هیچ شود چیز نمی نخوانید، کتاب

کتاب نخوانید، هیچ چیز نمی شود ...!!!
#1
کتاب نخوانید، هیچ چیز نمی شود ...!!!

سکانس اول
توی فرودگاه نشسته ام. یک ایرانی، آن ور چیپس می خورد، ایرانی دیگر انگشت دستش را تا میانه در گوش خود فرو کرده و با شدت در حال تکان دادن است،
ایرانی دیگر که خودم باشم، آهنگ گوش می کنم؛
و...
آن ور سالن اما یک توریست خارجی که کم کم 85 سال سن دارد، پاهایش را - بدون این که کفش هایش را در آورده باشد- روی چمدانش گذاشته و سخت مشغول مطالعه است، چنان که هیچ چیز توجه او را جلب نمی کند.
خب با این سن کتاب بخواند که چه شود؟
این اولین سوال یک ایرانی که خودم باشم، است.

خب مگر کتاب بخوانی، منفعت و مالی می بری؟
اینم دومین سوال یک ایرانی که خودم باشم است.

سکانس دوم
توی رستورانی نشسته ام در همان شهر
یک گروه توریستی فرانسوی وارد می شوند، همه سالمند؛
با بگو و بخند شام میل می کنند و بعد سرحال تر از من به هتلشان برمی گردند؛

اما پیرمرد و پیرزن ایرانی که پدر و مادر خودم باشند، اولا از بس خودشان را صرف فرزندانی چون من کرده اند، هزار جور درد و بیماری گرفته اند و ثانیا وقتی می گویی مادر جان فلان کار را یاد بگیر، رانندگی یاد بگیر، می گویند از ما گذشته، پیر شده ایم.
در حالی که تازه در آستانه پختگی و بلوغ کامل فکری هستند.

ارتباط این دو سکانس، به نظرم چیزی جز همان کتاب هایی که آن ها می خوانند و ما نمی خوانیم، نیست.
طیاره ای که آن ها می سازند و ما نمی توانیم، فرقش در همین کتاب خواندن ها و دانستن ها و میل به شکوفا شدن ها و شکوفا کردن هاست.
پیشرفتی که آب در دهان امثال من و هم سن و سالانم می اندازد که برویم آنجا زندگی کنیم و همین دانش اندکی را هم که داریم در خدمت آن ها بگذاریم تا گوشه چشمی به ما داشته باشند هم حاصل همین کتاب خواندن های آن ها و نخواندن های ماست ولو با تاثیر غیر مستقیم.

کتاب نخوانیم!
کارهای مهم تری داریم!
سرک کشیدن به کار این و آن و مسخره کردن آن ها،
چک کردن مداوم اینستاگرام و لایک کردن چرند و پرندیات،
حرف های بی سر و ته
و ...
خیلی کارهای دیگر
جالب این است که توجیه مان هم این است که وقت نداریم اما گیم آو ترونز را در سه روز می بینیم!

چه کاری است آخر؟
نخوانیم این کتاب - دشمن دروغگو - را...!!!



مهمان نميتواند عکس هاروببيند براي ثبت نام اينجا کليک کنيد
آواتارهای کمیته فرهنگ شهروندی : دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مهمان نميتواند عکس هاروببيند براي ثبت نام اينجا کليک کنيد
نویسنده :!!Maryam!!   آفلاین
#2
مسأله این نیست که خرید کتاب چقدر گرون تموم میشه، 
مسأله اینه اگه کتاب نخونی چقدر برات گرون تموم میشه...!



مهمان نميتواند عکس هاروببيند براي ثبت نام اينجا کليک کنيد
آواتارهای کمیته فرهنگ شهروندی : دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مهمان نميتواند عکس هاروببيند براي ثبت نام اينجا کليک کنيد

نویسنده :!!Maryam!!   آفلاین
#3
می دانم یا نمی دانم! مساله این است!

امتحان تاریخ  ملل داشتیم. استاد سر کلاس آمد و می دانستیم که 10 سئوال از تاریخ کشور ها خواهد داد. استاد فقط 1 سئوال داد و رفت: 
مادر یعقوب لیث صفاری از چه نظر در تاریخ معروف است؟
از هر که پرسیدم نمی دانست.
تقلب آزاد بود،چون ممتحنی در کار نبود اما واقعا کسی نمی دانست.
همه 2 ساعت نوشتیم، از صفات برجسته این مادر! ازشمشیر زنی اش، از آشپزی برای سربازان، از بر پا کردن خیمه ها در جنگ، از عبادت هایش و... !!!
استاد بعد از 2 ساعت آمد و ورقه ها را جمع کرد و رفت.
وقتی برای دریافت نمرات امتحان رفتیم در تابلو مقابل اسامی همه  با خط درشت نوشته شده بود: "مردود".

برای اعتراض به نتیجه، نزد استاد رفتیم. ایشان پرسید: کسی اعتراض دارد ؟
همه گفتیم بله!
- خوب چرا پاسخ صحیح را ننوشتید؟
پرسیدیم: پاسخ صحیح چه بود استاد؟ 
استاد جوابی داد که هیچ وقت فراموش نمی کنم: 
در هیچ کتاب تاریخی، نامی از مادر یعقوب لیث صفاری برده نشده! پاسخ صحیح "نمی دانم "بود. همه 5 صفحه نوشته بودید اما کسی شهامت نداشت بنویسد "نمی دانم"!
ملتی که همه چیز می داند ناآگاه است؛ بروید با کلمه زیبای نمی دانم آشنا شوید، زیرا فردا روز گرفتار نادانی خود خواهید شد!!


مهمان نميتواند عکس هاروببيند براي ثبت نام اينجا کليک کنيد
آواتارهای کمیته فرهنگ شهروندی : دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مهمان نميتواند عکس هاروببيند براي ثبت نام اينجا کليک کنيد

نویسنده :فاطمهss   آفلاین
#4
تلویزیون‌​ها خاموش، کتاب​ها روشن!


فرانسیس بیکن در سال ۱۶۲۵ میلادی نوشته است: «بعضی از کتاب​ها را باید چشید، برخی را باید بلعید، و تعداد اندکی را باید جوید و هضم کرد. به این معنا که برخی از کتاب​ها فقط بخش​هایی​شان را باید خواند، تعداد دیگری را باید خواند اما نه خیلی کنجکاوانه، و بخش کوچکی را باید کامل و عمیق و بادقت خواند.»


[b]چطور کتاب بخوانیم؟ 

واقعیت این است که نه در مدرسه و نه در دانشگاه، «خواندن» را یادِ ما نداده‌​اند. خواندن نه به معنای اینکه مثلا این عبارت را بتوانیم بخوانیم، به این مفهوم که چگونه با یک نوشته تعامل کنیم و مفاهیم آن را بیاموزیم و آنها را درونی و از آنِ خود کنیم.  در قرن بیستم، این طرز فکر تقریبا در همه جای جهان از سوی معلمان و کتابداران القا می​ شد که «نوشتن در کتاب یا مارکی و علامتی در آن گذاشتن، آن را کم​‌ارزش و آسیب‌دیده می​کند.» در حالی که یکی از بهترین راه​های کتابخوانی، خواندنِ همراه با تأمل و حاشیه​نویسی است. در مورد یکی از نویسندگان آمریکایی گفته شده اگر دوستانش کتاب​های او را می​خواندند بدون اینکه علامتی در آنها بگذارند یا حاشیه​‌ای بنویسند، به آنها تذکر می​داد. او می​گفت که خواندن کتاب نباید عملی منفعلانه باشد، بلکه باید مثل مکالمه‌​ای پرحرارت پیش برود. البته پرواضح است که این شکل از خواندن، بیشتر برای کتاب​هایی کاربرد دارد که اندیشه را درگیر می​کنند، وگرنه کتاب​های داستان یا رمان را می​توان تا حد زیادی بدون حاشیه‌​نویسی پیش برد. در مجموع، خواندن باید عملی «گفت​وگومحور» (با نویسندۀ کتاب) و دارای شکلی «انتقادی» باشد. مطالب را فقط نباید در مغز «دانلود» کرد، نباید تنها رونوشتی از آنها را به ذهن سپرد، حتی اگر گفته​‌های کسانی چون مولانا و حافظ یا فلان متفکر و فیلسوف باشد. از سوی دیگر، برای اثبات باورها و دانسته​های خود کتاب نخوانید، بخوانید که شکل​های دیگرِ نگریستن به جهان و مسائل آن را بیاموزید؛ و با تفکر و یادداشت​‌برداری و علامت زدن و…، مطالب را از آنِ خود کنید. به یاد داشته باشید که «کیفی» خواندن بسی مهم​‌تر از «کمّی» خواندن (تعداد کتاب​هایی که می​خوانید) است.
[/b]


 آهسته و پیوسته بهتر است

یکی از «بهانه​‌ها» برای کتاب نخواندن، نداشتنِ وقت است. عجیب است که وقت برای دیدن سریال​های تلویزیونی و وبگردی​‌های بی​‌هدف و چرخیدن در وایبر هست، اما برای کتاب وقت نیست! خودتان را با این حرف​ها هم گول نزنید که مثلا آخر هفته ۸ ساعت کتاب می​‌خوانم یا فلان سفر که رفتم، این کتاب را تمام می​کنم. مثل اکثر امور دیگر، در اینجا هم «تعادل» بهتر است. آهسته و پیوسته بروید، و به خاطر داشته باشید کارهای کوچکی که هر روز انجام می​‌دهید، در ساختن زندگی شما تاثیر بیشتری دارند تا کارهای بزرگی که گاهی اوقات انجام می‌​دهید. قطعا روزی نیم ساعت می​توانید کتاب بخوانید. همین نیم ساعت را هم شده، ترجیحا در یک زمان مشخص از روز، به کتاب خواندن اختصاص بدهید.


[b] نکتۀ آخر 

اگر کلا تلویزیون نبینید، اطمینان می ​دهم چیزی از دست نخواهید داد. اما اگر کتاب نخوانید، خیلی چیزها هست که از به دست آوردن​شان محروم خواهید ماند. اگر نمی​توانید کامل از تلویزیون دل بکنید، تماشای آن را «بسیار محدود» کنید یا برنامه​ های خوب را ضبط کنید و در فرصت مناسب ببینید. برنامه​ ها و فیلم​ های ارزشمند را روی دی​ وی ​دی بخرید و تماشا کنید. وقتِ خودتان را با اینترنت (که منبع دانایی نیست و فقط توهّمِ دانایی می​ آفریند) و چیزهایی مثل پیام ​های صد من یک غاز وایبری، تلف نکنید. عمر شما که بزرگ​ترین سرمایۀ شماست، می​تواند صرف اموری ارزشمندتر شود. کتاب خواندن، کتابِ خوب خواندن، و کتاب​ ها را خوب خواندن، زندگی شما را از پایه تغییر می​دهد؛ پایه​ ای که روی آن می توانید بهترین زندگی را بنا کنید.[/b]



پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان